آموزش گفتار و فن بیان در تاتر

چ،ج: مخرج این دو صامت از فشار قسمت پیشین زبان به پیشکام حاصل می شود.« چ» آوایی            نیست و « ج» آوایی است.

ی: این صامت( نیم مصوت) با عبور صوت از مجرای دهان در حالیکه با نزدیک شدن قسمت         میانی زبان به میان کام تنگ شده است، پدید می آید.

اَ: قسمت پیشین زبان اندکی بالا می آید و آرواره باز می شود.

اِ: قسمت پیشین زبان اندکی بالا می آید و آرواره نیم باز است.

اُ: قسمت عقب زبان بالا می رود و آرواره نیم باز است. لبها از دندانها فاصله می گیرند و گرد       می شوند.

آ: قسمت عقب زبان اندکی بالا می رود و آرواره کاملا باز می شود.

او: قسمت عقب زبان کاملا بالا می آید و آرواره بسیار باز می شود. لبها گرد می شوند و از           دندانها فاصله می گیرند و در قیاس با «اُ» دایره تنگتری می سازد.

ای: قسمت پیشین زبان بالا می آید، آرواره تقریبا بسته است

تمرین:

 

اِیکت
 ایکت
 اَکت
 آکت
 اُکت
 اوکت
 
اِیگد
 ایگد
 اَگد
 آگد
 اُگد
 اوگد
 
اِیپت
 ایپت
 اَپت
 آپت
 اُپت
 اوپت
 
اِیبد
 ایبد
 اَبد
 آبد
 اُبد
 اوبد
 
اِیمد
 ایمد
 اَمد
 آمد
 اُمد
 اومد
 
اِیلت
 ایلت
 اَلت
 آلت
 اُلت
 اولت
 
اِیلد
 ایلد
 اَلد
 آلد
 اُلد
 اولد
 
اِیبو
 ایبو
 اَبو
 آبو
 اُبو
 اوبو
 
اِیتن
 ایتن
 اَتن
 آتن
 اُتن
 اوتن
 
اِیزج
 ایزج
 اَزج
 آزج
 اُزج
 اوزج
 
اِکخ
 ایکخ
 اَکخ
 آکخ
 اُکخ
 اوکخ
 
اِیگق
 ایگق
 اَگق
 آگق
 اُگق
 اوگق
 

مات
 ماد
 
چیت
 چید
 
سوت
 سود
 
مات
 مان
 
دیو
 دین
 
نیک
 نیش
 
دود
 دور
 
دید
 دیو

 

 طنین، آواز و بیان...

اگر بیان شما، دچار هیچ یک از چهار نقص- صدای گوش خراش،صدای تو دماغی، صدای خشن و خروج هوا هنگام تکلم- نیست، می توانید تمرین زیر را انجام دهید. اگر اصلا آواز نخوانده اید تمرین مر بوط به زمزمه را انجام نداده اید،هر چه زودتر این کار را بکنید.اگر پیانو در دسترستان نیست، از دیاپازون استفاده کنید و زیر و بم صدایتان را تنظیم کنید. اگر به مقوله ی طنین در صدایتان علاقه مندید، حتی در مکالمات روزمره هم این تمرینات را به کار بگیرید. زیبایی و قدرت بیان، وضوح و شیوایی کلام را ارتقا می بخشد و وضوح و شیوایی در کلام، یکی از ضرورت های ارتباط اجتماعی است.

تمرینات طنین بخشی

گروه الف)شنیدن صداهای طنین دار

1.از طریق نمایش های رادیویی،اجراهای سالنی یا نوار های ویدیویی و ... به صدای طنین دار بازسگران بزرگ گوش کنید.سپس سعی کنید دیالوگ های او را با همان طنین بخوانید و با صدای ضبط شده ی آن بازیگر مقایسه کنید.

گروه ب)تمرینات مربوط به رشد طنین در بیان

1.الف)تمرین گروهی:

دایره وار بایستید.هر هنرجو، نوک انگشتان دست راستش را روی سر هنرجوی کناری بگذارد.وقتی شما دیالوگ می گویید یا شعر می خوانید،هنرجوی قبلی باید حس کند که جمجمه ی شما مانند زنگ به صدا درآمده.

1.ب)زمزمه و حرکت:

الف.سرتان را در چهار نوبت بچرخانید و طی هر دور این طور بخوانید:«ما !» قابل ذکر است که مسیر حرکت سر پس از هر دور تغییر می کند وصدای شما یک گام بالاتر می رود.

ب. یکی از تمرینات ریتمیک مربوط به بالا تنه را انتخاب کنید و ما ،مُ ، موو ، می را همراه با آن تمرین،به آواز بخوانید.در ابتدای هر حرکت نفس بگیرید.

2.ب)توسعه ی طنین حاصل از فضای بینی:

الف.حروف صدادار زیر را بخوانید.بدون آنکه وقفه ای بین آنها ایجاد شود از یکی به بعدی بروید.

ب.سیلاب های زیر را بخوانید.انگشتانتان را روی سوراخ های بینی بگذارید و طنین موجود در اصوات تو دماغی را حس کنید.همین تمرین را با صدای قوی تر وقوی تر تکرار کنید.

مَ.....ما.....مُ.....موو......

نَ.....نا.....نُ.....نوو......

اَنگ.....آنگ.....اُنگ.....اونگ.....

مَن......مان.......مُن......موون....

مَنگ......مانگ......مُنگ......مونگ.....

نَنگ....نانگ.....نُنگ.....نونگ.......

ج.شعر زیر را با تمام قدرت بخوانید.انگشتتان را روی سرتان بگذارید و طنین بیانتان را حس کنید.

دختران دشت!

دختران انتظار!

دختران امید تنگ

              در دشت بی کران،

و آرزوهای بی کران

             در خلق های تنگ!

دختران خیال آلاچیق نو

            در آلاچیق هایی که صدسال!-

از زره جامه اتان اگر بشکوفید

باد دیوانه

یال اسب تمنا را

آشفته خواهد کرد...

«احمد شاملو»

گروه پ)خواندن بلند متن برای طنین بخشی:

1.شعر زیر را با تمام قدرت بخوانید،هر جا لازم بود حروف صدادار و بی صدا را با تأکید قوی تری ادا کنید وتأکید و طنین را برای انتقال مفاهیم شعر به کار گیرید.

حرف بزن!ای زن شبانه ی موعود!

زیر همین شاخه های عاطفی باد

کودکی ام را به دست باد بسپار.

در وسط این همیشه های سیاه

حرف بزن،خواهر تکامل خوشرنگ،

خون مرا پر کن از ملایمت هوش.

نبض مرا روبروی زبری نفس عشق

فاش کن

روی زمین های محض

راه برو تا صفای باغ اساطیر.

در لبه ی فرصت تلالؤ انگور

حرف بزن،حوری تکلم بدوی!

حزن مرا در مصبّ دور عبارت

صاف کن.

در همه ی ماسه های شور کسالت

حنجره ی آب را رواج بده.

از همیشه

سهراب سپهری

2.شش ماه تمام هرروز،اشعاری را انتخاب کنید و مانند تمرین قبل بخوانید.اشعار مذکور را می توانید از میان اشعار کلاسیک یا ن انتخاب کنید.به عنوان مثال اشعار شاهنامه فردوسی، به جهت حماسی بودن،باید بلند و با لحن حماسی خوانده شود و می تواند به رشد طنین بیانتان کمک کند.اشعار،نمایشنامه ها یا متون منثوری را که می خوانید ضبط کنید و مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهید.

3.شعر زیر را پر طنین و بلند بخوانید.واژه ی «بیابان» را چنان پر طنین و کوبنده بخوانید که در مخاطب، آوای هشدار دهنده ی ناقوس را تدای کند.

بیابان، را سراسر، مه گرفته است.

چراغ قریه پنهان است.

موجی گرم در خون بیابان است

بیان، خسته

            لب بسته

                  نفس بشکسته

                      در هذیان گرم مه، عرق می ریزدش آهسته از هر بند.

بیابان را سراسر مه گرفته است.[می گوید به خود،عابر]

سگان قریه خاموشند.

در شولای مه پنهان،به خانه می رسم،گُل کو نمی داند.مرا ناگاه در درگاه می بیند.به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند  خواهد گفت:

بیابان را سراسر مه گرفته است... با خود فکر می کردم که مه گر هم چنان تا صبح می پایید مردان جسور از خیفه گاه خود به دیدار عزم عزیزان باز می گشتند.بیابان را سراسر مه گرفته است.

چراغ قریه پنهانست،موجی گرم در خون بیابانست.بیابان –لب بسته نفس بشکسته در هذیان گرم مه عرق می ریزدش آهسته از هر «مه»     احمد شاملو 

 

 

تمرینات تنوع بیانی در تئاتر

گروه الف) تمرینات پرورش زیرو بمی صدا

نکته: ابتدا تمرینات رها شدگی و ... را انجام دهید، بعد تمرینات زیر را شروع کنید.

1- مصوت آ را به اندازه ی یک اکتاو، از پایین به بالا و از بالا به پایین به شکل آوازی بخوانید.

آ

آ آ

آ آ

آ آ

آ آ

آ آ

آ آ

آ آ

همین تمرین را با شمارش اعداد یک تا هشت تکرار کنید.

هشت

هفت هفت

شش شش

پنج پنج

چهار چهار

سه سه

دو دو

یک یک

2- شماره هایی که زیرشان خط کشیده شده، به صورت آوازی تکرار همان شماره ها را که دارای علامت تعجب هستند، به صورت تکلم و بلند، در یک اکتاو و از پایین به بالا بخوانید.

هشت هشت!

هفت هفت!

شش شش!

پنج پنج!

چهار چهار!

سه سه !

دو دو !

یک یک!

3- تمرین قبل را به همان صورت اما از بالا به پایین بخوانید.

 تمرینات تنوع بیانی در تئاتر

  1- دیالوگ های زیر را سریع و روان بخوانید.

ملیجک: چه فایده که یک قوش بی قدر کیات ما را لکه دار کرده است!

مایی که بر خاطیان کوچک پالهنگ نهادیم و خائنان بزرگ را

پوست کندیم ، نعل کردیم و بر نیزه نشاندیم. دیگ های آب

جوش، دشنه های پشت پرده، قهوه های فلونیا ! [ به طرف

کره ی جهان نما حرکت می کند. ] ما، مای قبله ی عالم، مای

خسروی خوبان، مایی که صدها برده ی جوان را لای دیوار

گروه ب) تمریات مربوط به سرعت بیان

شهر گذاشتیم و افسانه ی آن امپراطور بَربَر را پیش پای

اسب دُم سرخمان «بل» شکستیم. [ خیره به چرخش کره ی

جهان نما. ] فرش زرنگار بهارستان پیشکش به رایش ، و

شمشیر مرصّع به یاقوت آبی برای آلکساندر . . . هیم !

اسکندر چه ناشیانه انفیه می کشید مِلی جان ! ما لنگری به

خود دادیم و دستمالی بر آن رقاصه سرمه کشیده – که بود؟ -

که بازوبندی با شَرّابه های زمرد بسته ، سرش را روی

ناز بالش ترمه ی آبی گذاشته بود ، مفیستو! مفیستو! – یا چه

بگویم؟[می خندد و انفیه می کشد.] آن گاه شاهزادگان و ارکان

دولتی با جامه های جواهرزده قائم تراز شاغول در پیشگاه ما

صف کشیدند. و ما اعلیحضرتِ قَدَرقدرتِ معدلت پناه در عطر

یاس و اقاقیای آبی بر تخت طاووس لمیده زالوانداختیم وآبنمای

بریده از سنگ یشم و بلور های و نیزی و آب رنگ های

پریوار شب – چه احساس فاخری داشتیم! – که در نور چراغ

های قوسِ قزح می زد و یک والس . . . آیا به یاد می آوری؟

شاه ! ای مومیایی ! عین فرقان کمانچه مسرور خان چه گرد و

قشنگ می برید؟ و چه لرزه های شهوتناکی به گرده های ما

می داد ! به یاد می آوری ؟ رشوه و گدایی و دزدی ، ظلم و

خیانت و جاسوسی و چاپلوسی ، چه رمز و راز شاعرانه ، چه

عظمت شاعرانه ای داشت ! . . . عظمت ! عظمت چیست ای

زبده ی ممکنات؟

از باغ شب نمای ما

اکبر رادی

2- متن (بخشی از نمایشنامه شاه لیر) را بخوانید و نسبت به مفهوم و فضای هر جمله، به آن سرعت ببخشید.

(برای تمرینات بیشتر به کتاب فن بیان نوشته انجلین مچلین مراجعه کنید.)

ادامه دارد...

تمرینات تنوع بیانی در تئاتر

گروه پ) تمرینات مربوط به تأکید

1- تمرین تأکید روی یک کلمه:

هر یک از کلمات زیر را پنج بار تکرار کنید و به ترتیب بر شدت تأکیدتان بیفزایید.

نه، چپ، تو، من، خیز، پاک، ...

هریک از کلمات زیر را ابتدا زمزمه کنید و بعد با تأکید شدید بخوانید.

قو، تار، تیم، هیس، هوش، باز، بیل،...

از ده تا صفر (به صورت برعکس) بخوانید و کم کم تأکیدتان را بیشتر کنید.

2- هر بار روی یکی از واژگان جملات زیر تأکید کنید و ببینید نسبت به قبل، به لحاظ مفهومی چه تغییری می کند:

قبل از اینکه بیام، دست ها و صورتم را شسته ام.

جرج برنادرشاو، پیگملیون

خوب، می ترسم پیری یه امتیاز محسوب بشه!

جان سینگ، جوان عیاش دنیای غرب

حسابِ سگِ اون زن رو می رسم.

رودلف بسیر، سنجاق سرهای خیابان ویمپول

اینو هر زنی می دونه، جان!

جی اِم.باری، هر آنچه یک زن می داند

فکر می کنم همه ی اونا پسرهای من هستن! به گمانم اونا پسرای من بودن! به گمانم اونا پسرای من بودن!

آرتور میلر، همه ی پسران من

برای زندگیمه که می نالم.

آنتوان چخوف، مرغ دریایی

مَگی! جرأت نکردم ازت بپرسم. کتابام! اونا گم نشدن، مگه نه؟

تورتنون وایلدر، روکشِ دندانمان

من، فرزندت را می سوزانم. می سوزانمش.!

هنریک ایبسن، هداگابلر

انسان دلاور، تنها یک بار مزه ی مرگ را می چشد.

ویلیام شکسپیر، ژولیوس سزار

چه کسی از ویرجینا وولف می ترسد؟ ...من...جرج... هستم!

ادوارد آلبی، چه کسی از ویرجینا وولف می ترسد؟

3- دیالوگ های زیر را با صدای بلند بخوانید و نسبت به مفاهیم و حسِ نهفته در دیالوگ ها تأکیدگذاری کنید.

جمشید متشکرم!

فروغ الزمان هان، خوابت نبرد!

جمشید نقشه ی ماهرانه ای بود.

فروغ الزمان [نامه را تا می کند و در جیب می گذارد.] نقشه؟ چه نقشه ای؟

جمشید برای همین بود که با حقه بازی منو فرستادین بیمارستان؟

فروغ الزمان آه، بله! خیال می کنم حالا بتونم جوابتو بدم.

جمشید کلید اتاق من کو؟

فروغ الزمان تو جیب منه عزیزم!

جشید [یک قدم سمت او حمله می کند.] تو ... چطور جرأت کردی؟

فروغ الزمان [مسلط و بی دغدغه می رود جلوی در اتاق نورالدین و صدا می زند.] نورالدین!

نورالدین فروغ ... با منی؟

فروغ الزمان بیا جانم.

[نورالدین پوستین به دوش از اتاق خود بیرون می آید. فروغ الزمان آمرانه دور می شود.]

فروغ الزمان توضیح بده!

جمشید اتاق من برای چی قفله؟

نورالدین داد نزن، چه خبره؟

جمشید [فریاد] من دا نمی زنم، دارم ادعای شرف می کنم.

فروغ الزمان زحمت نکش عزیزم، ما این کارو برات کردیم.

نورالدین مثل اینکه تو اصلاً در جریان نیستی؟

فروغ الزمان مسلمه! یازده شب، وقتی آقا رو لای پوستین پیچیده بودیم و به اون سرعت می بردیم

بیمارستان، در حالی که بدنشون یخ کرده بودو تمام لباسشون بوی خون و قی می داد،

ایشون کجا بودن؟

جمشید من منتظر بودم؟

از لبخند با شکوه آقای گیل

اکبر رادی

 تنوع بیانی  :  زیرو بمی، سرعت، تأکید

 ...صدایی که گوش انسان،همه جا دنبالش بود،

گویی هر جمله اش نت های در هم تنیده ای بود

که هرگز دوباره به گوش نخواهد رسید.       

اف.اسکات فتیز جرالد

گاتسبیِ بزرگ  

نویسنده ی سطور فوق، نوعی احساس موسیقیایی و هارمونیِ زیبا را در مخاطب بیدار می کند. زیر و بمی، سرعت و تأکید، سه عامل اساسی برای ایجاد انعطاف پذیری در بیان تئاتری هستند. معادل موسیقیایی این سه عامل به ترتیب عبارتند از: ملودی، تمپو و آکسان. زیر و بمی صدای بازیگر از طریق حرکات عضلانی شکل می گیرد. سرعت بیان هم مانند تمپو، طبقِ حال و هوای نمایشنامه یا موقعیت ها و دیالوگ های نمایشنامه و تفسیر بازیگر از آنها کاهش یا افزایش می یابد. تأکید در بیان تئاتری، مانند آکسان در موسیقی، واژه یا عبارتی خاص را برجسته می سازد.

فقدان این سه عامل، به یکنواختی صدای بازیگر می انجامد. فقط با ایجاد تنوع بیانی است که می توانید نظر تماشاگران را جلب کنید، وگرنه تماشاگر مواجه با بیان یکنواخت و غیر ملودیک، چرت می زند. مهم نیست که نمایشنامه یا هوش تماشاگر در چه سطحی است، بیان یکنواخت هر دوی آنها را بی نصیب خواهد گذاشت

(متن فوق برگرفته از کتاب فن بیان نوشته انجلین مچلین و ترجمه ی رضا شیرمرز می باشد، در نوشته های بعدی هر کدام از سه عامل تنوع بیانی و تمرینات مربوط به هر یک شرح داده می شود. منتظر نوشته های بعدی ما باشید...)

تنوع بیانی از طریق زیر و بمی

تزریق عنصر موسیقی به دیالوگ ها و تبدیل دیالوگ ها به ملودی، وسیله ای خارق العاده برای جلب توجه مخاطب است. به علاوه، زیر و بمی صدا به انتقال مفاهیم متن کمک می کند. مثلاً وقتی عبارت «باید بروم!» را باصدای پایین و ریتم نرمال می گویید، نوعی حسِ عجله و تصمیم گیری را به تماشاگر انتقال می دهید. اما وقتی کلمه ی «باید» را بلند تر، قوی تر و پر طنین ادا می کنید، نوعی حسِ تضاد و مخالفت را بر می انگیزد. شما باید به عنوان یک بازیگر، به کلامتان موسیقی خاصی ببخشید و از صدای زیربه بم و از صدای بم به زیر حرکت داشته باشید.

شاید صدای شما در حال حاضر، واجد طیف وسیعی از انواع صداها نباشد. مثلاً ممکن است ت هشت یا ده مرحله، قادر به زیر وبم کردن صدایتان باشید. پیش از آنکه به توسعه و بسطِ این طیفِ محدود بیندیشید و تمرینات مربوط به آن را انجام دهید، باید اساسِ فیزیولوژیکی زیر و بمی صدا را در بیانتان در ک کنید. بعد، باید به افت و خیز بیانی در اشخاص دیگر توجه کنید و نسبت به این مسئله حساسیت به خرج بدهید. سپس در همین فصل، تمرینات خاص این مقوله را خواهید آموخت. در پایان، باید بتوانید، حتی در زندگی روزمره هم زیر و بمی صدایتان را حفظ کنید، طوری که روی صحنه هم بتوانید به راحتی این مسئله را رعایت کنید.

زیر وبمی صدا به تغییر در تارهای صوتی بستگی دارد. اندازه، حجم و لرزش تارهای صوتی، ممکن است به وسیله ی عضلاتی که روی آنها فشار می آورند، تغییر کند و در نتیجه، ما شاهد تغییرات در بلندی صدا باشیم. اگر اندازه و حجم تارهای صوتی، بزرگ تر و لرزش، کم تر شود، صدا پایین تر می آید. وقتی تارهای صوتی، نازک می شوند و لرزش افزایش می یابد، صدای زیر تولید می شود.

این تغییرات را گوش، این مکانیزم حیاتی بیان و آواز، هدایت می کند. حرکات عضلانی ای که منجر به زیر و بمی صدا می شود، معمولاً به صورت فیزیکی، قابل رؤیت نیستند. ما تنها از طریق گوش، قادر به درک این تغییرات هستیم. بنابراین شما می توانید تغییرات در نوع بیانتان را بشنوید وو اصلاحات لازم را انجام بدهید. تنوع صدایی در برخی اشخاص، زودتر و در برخی اشخص دیرتر ظاهر می شود.ممکن است معلمان محترم، به کودکان توصیه کنند که همرا با دوستانشان آواز بخوانند و بیشتر شنونده باشند. اما این امر، یکنواختی را در بیان کودک تشدید می کند. حتی دانش آموزانی که صدای ضعیف تری نسبت به هم سن و سالانشان دارند، با تمرین و تشویق معلم می توانند به سطحی بالاتر از دیگران ارتقا یابند، اگر چه این مسئله به زمان نیاز دارد. تنوع بیانی هم طی زمان کسب می شود نه یکباره.

در این جا کمی درباره ی ارتباط طنین و زیر و بمی صدا بحث می کنیم. ادای بعضی از حروف صدادار در صدای زیر کمی دشوار می نماید. به عنوان مثال، «او» و «ای». عموماً، حروف صدادار ما، مُ، موو بنا به سخنان « الکساندر وود » در کتاب « فیزیکِ موسیقی » به وسیله ی اشکالی از دهان و حنجره تولید می شوند که تولید فرنکانس های پایین در آنها اولویت دارند.

رها شدگی ِ اندام صوتی، به شما کمک می کند تا در چنین شرایطی، طنین بیانتان را حفظ کنید. جریان تنفسی عمیق و پُر حجم در صداهای بالا و پایین، به بهبود طنین بیانتان کمک شایانی می کند.

تنوع بیانی از طریق سرعت

تغییر در سرعتِ بیانِ دیالوگ ها، خیلی زودتر و آسان تر از تغییر زیر و بمی صدا کسب می شود. «اس.جی کمپالنا»، مهندس الکترونیک، متخصص در تحلیل سیستم های ارتباطی می گوید: «هر انسانی، تقریباً از چهل صدایِ پایه ای استفاده می کند و طی هر ثانیه، به طور میانگین، ده صدا تولید می کند». شما به راحتی می توانید سرعت صداهایی را که تولید می کنید، بالا یا پایین ببرید. البته بیان سریع تر یا کندتر دیالوگ بر روی صحنه، باید کاملاً آگاهانه و از پیش تعیین شده باشد. اغلب در کمدی ها، سرعت بیان دیالوگ ها بالا است و ریتم، نفس گیر است. نکته ی قابل توجه آنکه تنها بیان سریع دیالوگ ها مهم نیست، بلکه ادای دقیق و واضح الفاظ و عبارات از اهمیت زیادی برخوردار است. تماشاگران کوچکترین ابهام در بیان دیالوگ ها را درک می کنند و این به درکِ درست از نمایشی که می بینند آسیب می زند.

بیان سریع دیالوگ، نیاز به حرکتِ سریع، نرم و درستِ ابزار بیانی ما دارد و باید عامل دیگری به نام وسعت سالن و فاصله ی بازیگر تا تماشاگران را هم مد نظر قرار داد. بازیگر تئاتر، باید واژگان متن را به کمک  حرکات ریز و درستِ اندام صوتی ادا کند و به تدریج سرعت بیان دیالوگ ها را بالا ببرد، مگر در مواقعی که متن نمایشی، از ریتم آرام و شاعرانه برخوردار است یا به لحاظ حسی، بازیگر مجبور به مکث های کوتاه وبلند است. دقت و مهارت، دو عامل مهم در بیان سریع دیالوگ هااست. گویی زبان بازیگرِ حرفه ای، به نرمی و سرعت در دهان می چرخد و پس از ادای سلسله واژگان یک یا چند دیالوگ، پس از اندکی مکث و تنفس، مهیای دیالوگ های بعدی می شود.

بیان کُند دیالوگ ها هم امری آسان و سهل الوصول است. بیانِ کُند، بیش از آنکه مسئله ای مکانیکی باشد، امری روانی است. وقتی باید شعری یا چند دیالوگ تراژیک را بخوانید، سایر احساسات شما، سرعت بیانتان را ناخودآگاه پایین می آورد. این مسئله، به لحاظ حرفه ایو از نظر تکنیکِ بیان تئاتری، ارزش چندانی ندارد و ممکن است شما را دچار یکنواختی بیانی کند. گاهی اوقات، بیان کند دیالوگ ها سخت تر از بیان دیالوگ ها با سرعت بالا است.

تنفس و زمان بندی نفس ها در بیان کند یا سریع دیالوگ ها امری مهم و ضروری است. در هنگام بیان سریع دیالوگ، شما در هر ثانیه تعداد زیادی حروف صدادار را ادا می کنید و این نیاز به مهارت در امر تنفس دارد. باید در مکث ها یا فرصت های مقتضی، نفس های عمیق و سریع بگیرید. در بیان کند واژگان نیز، شما نیاز به نفس های عمیق و حجیم دارید تا کلمات را با وضوح، طنین و حجم ادا کنید. بیان کند دیالوگ، نباید حوصله ی تماشاگر را سر ببرد، بلکه باید احساس او را برانگیزد. شما با پرورش حس تشخیصتان، می توانید سرعت یا به قولی تمپوی هر دیالوگ را کشف و به کمک تکنیک هایی که تاکنون آموخته اید، دیالوگِ مورد نظر را به زیباترین وجه ادا کنید.

تنوع بیانی از طریق تاکید

تأکید، ترکیب و هماهنگیِ تنگاتنگ میان زیر و بمی صدا و سرعت بیان دیالوگ ها است و می تواند به نسبت بلندیِ ادای یک واژه، شدت و ضعف بیابد. در این بخش، میخواهیم روش کاربرد درجات مختلف از تأکید، از بلند ترین صدا تا صدای کاملاً پایین بپردازیم.

شدت تأکید روی یک واژه، نتیجه ی تشدید فشار تنفس بر تارهای صوتی است. به خاطرهمین فشار، حجم امواج صوتی افزایش می یابد و تأکید، شکل قوی تری پیدا می کند. ساده ترین مثالِ تأکید، واژه ای دو سیلابی است که یکسیلاب آن، مؤکد و سیلاب دیگر، غیر مؤکد بیان می شود. تأکید بر یک واژه در یک جمله یا یک جمله در یک پاراگراف، به برجسته سازی مفهوم آن واژه یا جمله در متن کمک می کند.

ابتدا این که شما باید تمام دیالوگ هایتان را طوری ادا کنید که تمام تماشاگران به راحتی همه ی حرف های شما را بشنوند و با شما ارتباط برقرار کنند. اما گاهی اوقات، واژه ای یا جمله ای را باید با نیروی بیشتری بیان کنید، در عین حال از ظرافت و زیبایی هم غافل نباشید، درست نفس بگیرید تا واژه یا جمله ی مورد نظر تا مسافتِ پیش بینی شده پرتاب شود و گوش تماشاگر را بنوازد. همانطور که یک پیانیست حرفه ای، حین اجرا آکسان ها را رعایت می کند، بازیگرحرفه ای هم باید طی اجرای دیالوگ هایش، هر واژه یا جمله را با تأکیدی متناسب و به بیان کند. او می داند که بلندی، سرعت و تأکید، ابزار کار او هستند و به کمک این سه، باید نقش را به کامل ترین وجه ممکن در معرض دید تماشاگران بگذارد. گاهی اوقات، ادای بلند و نرمِ واژه یا جمله ای، یا بیانِ آرام اما پر طنین آن، به خلق موقعیت های دراماتیک کمک می کند .

تمرین بیان


  زبان بزرگترین دست‌آورد بشر است در سال ۱۸۶۶ «انجمن زبان‌شناسی پاریس» بحث در باره‌ی چگونگی پیدایش و تکوین زبان را ممنوع اعلام کرد. اما این ممنوعیت نتوانست، جلوی کنجکاوی انسان در کشف خویشتن را بگیرد. عقاید گوناگونی تکوین یافت و هر کس به فراخور درکش این موضوع را تعریف کرد. از تئوری تقلید گرفته تا تکرار اصوات ساده و کلمات شگفتی، 


صامت ها و مصوت ها :

شخص صامت ها حالت فشار و انفجاریست که هنگام ادای آنها از مجاری دهان صورت می پذیرد .

شکل و تلفظ صامت ها را می باید بر حسب مخرج آنها به انواع زیر تقسیم بندی کرد :

الف ) لبی :

) ب – پ – ۳ ) که از برخورد لب بالایی با لب پایینی تولید می شود .پرورش بیان و صدای هنرپیشه ، سیسیلی بری ، ترجمه اقتباس : محسن یلفانی

ب) لبی و دندانی :

مانند ( و – ف) که از تماس دانه های بالایی با لب پایینی تولید می شود

ج) زبانی و دندانی :

مانند ( ز- س – ذ – ص – ض – ظ ) که در اثر برخورد زبان با دندان با تفاوت های جزئی در شکل برخورد حاصل می شود .

د) زبانی و کامی :

مانند ( د – ل – ر ) که از برخورد زبان پیشکام و میانکام و پسکام تولید می شود .

ه) ملازی و زبانی :

مانند ( ک – گ – خ – ق – غ ) که در اثر برخورد زبان کوچک ، با انتهای زبان ، یا با نرم کام حاصل می شود .

و) گلویی :

مانند ( ی – ه – همزه – ع ) که با بسته و باز شدن جاکنای ( شکاف میان تار و آواها ) و با عبور از درون تارآواها تولید می شود .

مصوت :

مصوت ، حرفی است که با تولید صوت در حنجره و عبور بلامانع از گذرگاه صوت پدید می آید . و با هیچ یک از اندام های صوتی – لب – زبان – دندان و ملازی برخورد نمی کند . زبان فارسی دارای شش مصوت ساده است ، که سه تای آن مصوت بلند و بقیه مصوت کوتاه اند و طول مصوت های بلند در هنگام ادا نمودن معمولا دو برابر یا کمی بیش از دوبرابر مصوتهای کوتاه است .

مصوتهای بلند :

آ ، او ، ئی مصوتهای کوتاه : ـــَـ ـــِـ ــُــ

عضلانی کردن اندام های گفتاری

۱) نفس را به درون بکشید و با صدای آآآآ ….. خارج کنید . دراین حالت گردن و شانه ها و دستها و گلو را راحت و آزاد بگذارید .

 ۲) نفس را به درون بکشید وبا تکرار مصوت های آ _ اَ _ اِ _ ئی _ اُ _ او چند بار وبا صدای آهسته نفس را خارج کنید . با دست های خود چگونگی حرکت عضلات میان دنده ها و دیافراگم را لمس کنید .

۳) همین مصوتها را با صدای بلند ۱۰ بار تکرار کنید . در این حال عضلات دهان به نحوی مبالغه آمیز ، متناسب با هر یک از مصوتها حرکت کند .

 ۴) ۵ بار مصوت های فوق را از صدای بالا به صدای پایین و ۵ بار بالعکس از پایین به بالا تکرار کنید .

۵) ۵ بار ، صدارا به طرف پشت سرخود ، یعنی به دیوار عقب محل تمرین بفرستید و ۵ بار به طرف دیوار مقابل خود .

 * مهمترین اندام گفتاری ، زبان ، برخورد عضله زبان ، با دندان ها ، با لثه ها ، با پیشکام و میانکام و پسکام و ملازی ودر برخورد با هوا موجب تشکیل و تولید حروفی مثل د _ ل _ ش _ ز _ ن _ خ _ ک _ ج _ ت می شود .

۶) عضله زبان را ۱۰ بار در جهت عقربه ساعت به دور لب ها و از داخل بچرخانید . سپس همین عمل را ۱۰ بار در جهت عکس عقربه ساعت انجام دهید .

 ۷) برای تقویت نوک عضله زبان ، حرف ( ر) را چندین بار پشت سرهم تکرار کنید . حرف ( ر) با برخورد متوالی نوک زبان ، به پس لثه های بالا تولید می شود ۵ بار بگویید ِر ِر ِر ِر ِر ِر َر شش مصوت فارسی را با حرف ( ر) ۵ بار تکرار کنید : را َر ِر ری ُر رو

· همین عمل را حرف ( ل) انجام دهید : ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل ل

· ۵ بار بگویید : لا – لَ – ِل – لی – لُ - لو

· هنگام ادای حرف ( ل ) نوک زبان به پیشکام می چسبد ( لثه فوقانی ) تا از خروج هوا از آن نقطه جلوگیری کند و لیکن پائین می آید و در کف دهان ، پشت دندان های پائین قرار می گیرد و صامت ادا می شود .

· ۵ بار بگوئید تِ تِ تِ تِ تِ تِ تِ تِ تِ تَ تَ

· ۵ بار بگویید تا – تَ – تِ – تی – تُ – تو

· زبان در همان حالت ( ت ) نگه دارید ، اما بگویید ( د(

· ۵ بار بگویید دِ دِ دِ دِ دِ دِ دِ دِ دِ دَ

· ۵ با ربگویید دا – دَ - دِ – دی - دُ – دو

· برای گفتن حرف ( ن ) قسمت پیشین زبان کاملا به لثه می چسبد . نرم کام پایین می آید و به صوت اجازه می دهد تا خیشوم خارج شود ،این صامت تا هنگامیکه زبان از لثه جدا نشده ، کامل نمی شود .

· ۵ بار بگویید نِ نِ نِ نِ نِ نِ نِ نِ نِ نَ

· ۵ بار بگویید نا – نَ – نِ – نی – نُ – نو

· همین طور حروفی را که با قسمت پسین زبان ادا می شوند را تکرار کنید مثل ( ک _ گ _ ق (

· ۵ بار بگوئید ک ک ک ک ک ک ک ک ک ک ک

· ۵ بار بگویید کا – کَ – کِ – کی - کُ – کو

· ۵ بار بگویید گا – گَ – گِ – گی – گُ - گو

آرواره ها

چند بار آرواره ها را باز و بسته کنید . این حرکت باید به راحتی صورت گیرد . نباید احساس سختی و دشواری کنید برای نرم شدن آرواره ها ، حرکت جویدن را انجام دهید و در این عمل مبالغه کنید ، این تمرین را می توانید در طول روز انجام دهید .

لب ها

لبها را جم کنید وبه طرف بالا ، پائین ، چپ و راست حرکت دهید .

حرف ( ب) را پشت سرهم تکرار کنید ب ب ب ب ب ب ب …….باباباباباباباباباباب��� �…………..بوبوبوبوبوبوبوبو� �� �بوبو……………بی بی بی بی بی بی بی ………………
۵ بار بگویید ب ب ب ب ب ب ب

 ۵ بار با صدای بلند و ۵ بار با صدای پائین ( حرکت صدا از بالا به پائین و از پائین به بالا باشد ) بگوئید .

با – بَ – بِ – بی – بُ - بو

حروف ( ب و پ ) را با فشار از دهان خارج کنید . و به همین شکل حرف ( پ و م ) را تکرار کنید .

پ پ پ پ پ پ پ پ پ پ پ پ

پا – پَ – پِ – پی – پُ – پو

م م م م م م م م م م م م م م م م م م م

ما – مَ – مِ – می – مُ – مو

کلمه ( من ) را چند بار تکرار کنید که به طوریکه طنین حرف ( ن ) را در دهان و سر احساس کنید . سپس کلمات ( من _ تن _ زن _ فن ) را ابتدا تک تک و سپس سر هم ۵ بار تکرار کنید .

صامت ( م ) را چند بار با دهان بسته تکرار کنید ( م م م م م م م م م م م م (

سپس آنرا به طور کامل ادا کنید و صامت تا زمانیکه لبها باز نشوند کامل ادا نمی شود ( م م م م م م م م م م م م م(

- حروف ( “ز” – “و” –”د” ) را هرکدام پنج بار تکرار کنید .

وووووووووووووووو

۵ بار بگویید ( زو – زا – زی – زار – زَ - زِ- زب (

 ۵ بار بگویید ( زود - زد – زور – دزد – بز (

۵ بار بگویید ( داوود – وادی _ دیو(

 تمرین های زیر جهت ادای کامل و نرم مصوتها انجام دهید :

اوت vt اُت ot آت at اِیتeit ایت it

اود اُد آد اِید اید

اون اُن آن اِین این

اوپ اُپ آپ اِیپ ایپ

اوب اُب آب اِیپ ایپ

اوم اُم آم اِیم ایم

اوک اُک آک اِیک ایک

اوق اُق آق اِیق ایق

اوف اُف آف اِیف ایف

اوو اُو آو اِیو ایو

اوس اُس آس اِیس ایس

اوز اُز آز اِیز ایز

اوش اُش آش اِیش ایش

اوژ اُژ آژ اِیژ ایژ

اوخ اُخ آخ اِیخ ایخ

توجه : در طول خواندن اشعار همواره می توانید بر روی بعضی از حروف تاکید بگذلرید و آنها را محکم تر بیان کنید . مثلا : دربیت

درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس

روی حروف ( م – و س ) تاکید بیشتری بگذارید .

- ابیات انتخابی تان رادرحالت های مختلف و با صداهای بالا و پائین ،*زیر و بم و برای تعداد نفرات مختلف بخوانید مثلا برای ۵ ، ۵۰ ، ۱۰۰، ۲۰۰ ، ۳۰۰ و ….

در پایان این مبحث یادآوری چند نکته ضروری است :

الف) تماشاگری که صدای بازیگر را نشود و نتواند کلمات اورا خوب تشخیص بدهد اعتماد ش به آن سلب می شود .

ب) بیان خوب نه تنها تماشاگر را جذب میکند ، بلکه سبب تفهیم درست نمایش نیز می گردد .

پ) هرگز کلمات خود را نجوید و از هیچ حرفی در هیچ کلمه ای به راحتی نگذرید . برای این کار از مکالمات عادی و روز مره تان کمک بگیرید .

ت) مواظب باشید به خطر نمایش صدا روی صحنه مبتلا نشوید ، چرا که محصول آن فقط خود نمایی صداست و از معنا تهی میگردد.

ث) همواره به یاد داشته باشید زمانی تماشاگر صحبت های شما را می شنود و می پذیرد که در درجه اول شما حرف هایتان را به نحوی بشنوید و از معنای آن سردربیاورید

آموزش تئاتر (1)

1- تعریف بازیگری

2- تاریخچه ی بازیگری

1-2-کلیات

2-2- بازیگری تئاتر

3-2- بازیگری سینما صامت

4-2 – بازیگری سینما ناطق

3- سیستم های بازیگری

1-3- سیستم استانیسلاوسکی

2-3- سیستم برشت

3-3 تفاوت دو سیستم

4_ ابزار های بازیگری 1

1-1-4 –بیان

2-1-4 -بدن

3-1-4- میمیک

4_ ابزار های بازیگری 2

1-2-4--تمرکز

2-2-4- تخیل

3-2-4- تجسم

4-2-4 خلاقیت

5- چهار لوگ

1-5- دیالوگ

2-5- منولوگ

3-5- سولی لوگ واساید

4-5- پرو لوگ


6- سه قوه بازیگر

1-6 – ایمان

2-6- صداقت

3-6- عشق

7- بازیگری در ژانر های هنری

1-7- ژانر کمدی

2-7-ژانر ترا‍ژدی

3-7- ژانر ملودرام

8- بازیگری در سبک های هنری

9- بازیگر وفضای غالب

10- لایه های بازیگری

11- محدوده ی کاری بازیگر

12- زیر شاخه های بازیگری

1-12- هنرپیشه

2-12- هنرور

3-12- سیاهی لشکر

4-12- بازیگر

13- ارتباط با عوامل

1-13- با کارگردان

2-13- با فیلمبردار

3-13- با دستیار کارگردان

4-13- با بازیگردان

5-13- با منشی صحنه

6-13- با صدابردار

14- مقایسه بازیگری در تئاتر وسینما

15- ارتباط قاب وبازی

1-15- اندازه قاب

2-15- زاویه ی دوربین

3-15- سطوح میزانسنیک

4-15- نوع عدسی

16- بداهه سازی

1-16- کلیات

2-16- بداهه سازی در سینما

17- تیپ، پروتیپ، شخصیت

 

1_تعریف بازیگری

بازیگری صادقانه زندگی کردن ، در شرایط محیطی فرضی نمایش است ، بر خوردی صادقانه با دیگر بازیگرانی است که بر روی صحنه اند تا هدفی مشخص دنبال شود.

بازیگر مثل هر انسان زنده صاحب صدا ، چهره و حالتی خاص است که با سرشت او آمیخته ومختص به خود اوست .بازیگر باید این همه را تغییر دهد تا بتواند خودش را با نقشی که بر عهده اش می گذارند تطبیق دهد.

بازیگری دو روح در یک جسم است، یعنی خودش و شخصیت در یک جسم در روی صحنه فقط شخصیت وروح آن و جسم متعلق به او است .در غیر صحنه روح خودش وجسم خودش

تعریف دیگری ارائه شده است که : بازیگری پاسخگویی به محرک های محیطی برای شخصیت در موقعیت درامی است در دنیای فرضی.


2_ تاریخچه ی بازیگری

1-2-کلیات


در معنای واقعی تاریخچه ی بازیگری به روز های نخستین زندگی بشری باز می گرددو در جوامع اولیه که زندگی عمدتاً میتنی بر زندگی قبیله ای ودسته جمعی بود ، قدرتمند ترین فرد قبیله عنوان رئیس قبیله را از آن خود می کرد. رئیس قبیله که تا حدودی پدر سالار قبیله بود برای تهیه ی معاش قبیله به شکار حیوانات می رفت. در چنین جامعه کوچکی که قدرتمند ، قدرتمند می ماند ، رئیس قبیله بعد از هر شکار در پی آن بود که با بیان و اغراق شکارش عظمتش را در ذهن اهالی حفظ کند ، اما از آن جایی که هنوز بشر به مرحله تکلم نرسیده بود ، رئیس قبیله پوست حیوان را بر روی خود می انداخت و با حرکات بدنی شروع به نمایش می کرد تا قصه ی شکارش را برای دیگران بیان کند ، که اغراق وشکل مندی در نحوه ی بیانش قابل تفکر است که با توجه به خطراتی که قبیله را تهدید می کرد ، قبیله به منظور محافظت از خویش شب های با تقلید صدای حیوانات و رقص دور آتش به دور کردن حیوانات می پرداخت و این نحوه ی بیان پس از هر شکار، به مرور زمان به آیین تبدیل می شود. این آیین ها وقتی جنبه سرگرمی پیدا می کنند ، به نمایش تبدیل می شوند.

2-2- بازیگری تئاتر

در تمدن یونان که دوران بزرگ تئاتر را عرضه می کند، تسپیس را به عنوان اولین سرخوان(بازیگر) نمایش معرفی می کند، *تسپیس اولین نویسنده ی مکالمات نمایشی در یونان بود. او تصمیم گرفت برای اولین بار این مکالمات و اشعار دیترامپ خود را اجرا نماید. به همین دلیل او را اولین سرخوان ( یا اولین بازیگر تئاتر) نیز می داند. به عقیده ی ارسطو ، تراژدی از بدیهه سرایی سرخوان دیترامپ به وجود آمد

3-2- بازیگری سینما صامت

در سینما تاریخچه ی بازیگری دقیقی در دسترس نیست چرا که بازیگران تئاتر در زمانی به سمت سینما گرایش پیدا می کنند که سینما را به عنوان هر هفتم قبول می کنند .در آغاز کار سینما هنرپیشه ها معمولاً از تئاتر قرض گرفته می شدند، اما هنرپیشه های تئاتری به سینما با نگاه حقارت نگاه می کردند ، ضمناً سبک تئاتری آنان با حرکات مبالغه شده در تصویر های درشت سینما مبالغه آمیز ومضحک جلوه می کرد . در عین حالل در خبیلی فیلم ها بازیگران را بدون سابقه تئاتری و بر اساس جوانی و زیبایی انتخاب می کردند پیشرفت های فنی و بالا رفتن سطح فهم و توقع تماشاگران در تغییر شیوه بازیگری سینما اثر داشت وظرافت و عمق بازی از آن دسته است.


4-2 – بازیگری سینما ناطق

ظهور صدا در سینما بین هنرپیشگان ضایعاتی را به بار آورد ، بعضی از بازیگران بد لهجه اروپایی مجبور به بازگشت به کشورشان شدند . صدای نامناسب بعضی دیگر مخصوصاً با دستگاه های ناقص ضبط صوت آن زمان ادامه کار را در سینما برایشان مشکل ساخت.

ناطق لزوم مبالغه در بازی وتکیه بر حالات را از میان بر می داشت، در نتیجه تطابق با این سبک جدید بازیگری برای خیلی از بازیگران سینمای صامت دشوار بود، با وجود این بعضی از بازیگرانی که از تئاتر شروع کرده بودند به سبب قوت واصالت شخصیت وجاذبه ی فردی خاص در سینما ماندند ومتمایز شدند.

 

بدن بازیگر- بیان بازیگر - حس بازیگر- ذهن و فکر بازیگر- تخیل بازیگر- بازیگری طبیعی و...

 

بدن بازیگر- بیان بازیگر - حس بازیگر- ذهن و فکر بازیگر- تخیل بازیگر- بازیگری طبیعی و...


بدن بازیگر

هر بازیگری باید قادر به انجام برخی حرکات پایه مانند: راه رفتن، چرخیدن، زانو ‌زدن، خم شدن، ایستادن و دویدن، باشد. اما بازیگر نمایش کودک و نوجوان باید علاوه‌بر حرکات فوق، بتواند کار‌هایی مثل: پریدن، حمل بازیگر دیگر، راه رفتن روی دست و مانند آن‌را نیز انجام دهد. اجرای یک نمایش درحقیقت، تبدیل متن نوشته شده به عمل و رفتار است. پس نمایش یعنی حرکت. بنابراین، حرکت بازیگران، در درجه اوّل اهمیّت قرار دارد؛ تا جایی که می‌توان گفت: حرکات بازیگران، حتّی از گفتارشان تأثیرگذار‌تر است.

مشکل اصلی اکثر بازیگران نوجوان این است که اغلب به‌طور مشخّص و هدفمندی، برای آماده‌سازی بدن، آموزش ندیده‌اند. آن‌ها زمان زیادی را به تحلیل متن نمایش، حفظ کردن گفتارها و شخصیت‌پردازی اختصاص می‌دهند و از کار روی حرکات، رفتار و تصویر‌هایی که می‌توانند با بدن خود روی صحنه بسازند، غافل می‌مانند. همین مسئله باعث می‌شود گاهی برخی از عوامل اجرایی مانند لباس و تن‌پوش، علی‌رغم صرف هزینه زیاد، کارایی لازم را نداشته و حق مطلب را ادا نکنند؛ چرا که لباس زیبا و نمایشی، در بدن بدشکل و نامناسب، جلوه‌ی بدی پیدا خواهدکرد؛ و حتّی ممکن است نتیجه عکس بدهد. بازیگر نمایش کودک و نوجوان باید بدن مناسبی داشته و همه حرکات وی، کنترل شده باشد. هرچه بیشتر روی بدن خود تمرکز کرده و آن‌را آماده سازید، ظرفیّت بیشتری برای ایفای نقش‌های متفاوت کسب می‌کنید. با تمرینات مناسب بدن، می‌توانید وسایل صحنه را به‌راحتی جابه‌جا کنید، حرکاتی روان و قابل باور انجام دهید و رفتارهای کوچک و جزیی خود را نیز با ظرافت بیشتری اجرا نمایید. همان‌طور که برای اجرای یک کنسرت موفّق، باید تمام سازها کوک شده باشند، برای اجرای یک نمایش موفّق نیز باید همه بازیگران، بدن کوک و آماده داشته باشند. بدن آماده و مناسب، علاوه‌بر افزایش توان فیزیکی بازیگر، اعتماد به نفس وی را نیز افزایش می‌دهد.

بیان بازیگر

دو اصل اساسی برای بیان، تولید صدا و شکل‌دادن به آن می‌باشد. صدای خوب باید روان، دلنشین و بدون خش باشد. بیان خوب باید دارای ضرب‌آهنگ مناسب بوده و راحت و بدون استرس ادا گردد. هنگام صحبت کردن، نبایست دم و بازدم، احساس شود و در نهایت این‌که، صدا باید راحت شنیده شود و باعث آزار شنونده نگردد.

شکل‌دهی به صدا یا صدا‌سازی، از هماهنگی حرکات لب، زبان و دندان‌ها حاصل می‌شود. اگر یکایک حروف، به‌شکل سلیس و روان بیان شود، جملات نیز به روانی و رسایی ادا می‌گردد.

عناصر بیان

صدا، از نُه عنصر متمایز تشکیل شده است. کارگردان باید با درنظر گرفتن این عناصر نُه‌گانه، به صدای بازیگر خود گوش داده و از او بخواهد، به بهترین نحو از صدای خود استفاده کند. موارد زیر در تشخیص مشکلات بیان، به شما کمک خواهد کرد.

عنصر
 تعریف
 
1. اوج صدا                                                    
 ارتفاع صدا، بالاترین شدت صدا
 
2. آهنگ کلام
 بالا و پایین آوردن صدا
 
3. برد صدا
 فاصله بین پایین‌ترین حدّ صدا و اوج آن
 
4. تن صدا
 کیفیّت صدا، شامل زنگ و طنین صدا
 
5. طرز بیان
 تلفظ واضح حروف و کلمات
 
6. ضرب‌آهنگ
 جریان، سرعت و روانی کلام، شامل تأکیدگذاری، مکث، اوج و فرودها
 
7. لهجه
 روش بیان لغات، روش خاصی که با آن لغات تلفظ می‌شود
 
8. حرارت و انرژی بیان
 قدرت و تأثیر احساسات درونی بر روی بیان
 
9. رسایی
 قدرت پرتاب و انتقال کلمات
 

مشکلات مربوط به بیان

کارگردان، همواره بازیگری را انتخاب می‌کند که صدایی رسا، شفاف و مناسب داشته باشد. مشکلات اساسی در بیان بازیگر نمایش نوجوان، عموماً به چهار مورد زیر مربوط می‌شود: 1) رسایی صدا، 2) طرز بیان، 3) برد صدا، 4) لهجه.

1- رسایی صدا      اکثر بازیگران تازه‌کار نمی‌توانند با صدای رسا صحبت کنند. آن‌ها تصوّر می‌کنند فقط باید فریاد بزنند تا تماشاگر صدای آن‌ها را بشنود. فریاد زدن، هم به حنجره بازیگر آسیب می‌رساند و هم مخاطب را اذّیت می‌کند. بازیگر باید زیر نظر یک مربی بیان مجرّب، یاد بگیرد که همزمان با تنفس طبیعی خود، گفتارهایش را بیان کند.

2- طرز بیان      اغلب بازیگران نمایش نوجوان، روی شیوه‌ی بیان خود تمرکز نمی‌کنند. گاهی مخاطب اصلاً متوجّه گفتارهای بازیگر نمی‌شود. بازیگر با تمرین طرز بیان، می‌تواند به‌شیوه بیان مناسب دست یابد.

3- برد صدا      بازیگران معمولاً به صدای خود گوش نمی‌دهند و آن‌را تجزیه و تحلیل نمی‌کنند. مخاطب، صداهای کم‌عمق و ضعیف و یکنواخت را دوست ندارد و از آن خسته می‌شود. مخاطب کودک و نوجوان معمولاً به صدا و نحوه‌ی بیان بازیگر دقّت می‌کند. بازیگران می‌توانند به صدای هم گوش داده و مشکلات بیان یک‌دیگر را برطرف کنند. همچنین می‌توانند صدای خود را ضبط کرده و آن‌را گوش بدهند تا مشکلات بیان خود را تشخیص داده و جهت بهبود آن اقدام کنند.

4- لهجه      همان‌طور که محدودیت‌های فیزیکی بازیگر، مانع از ایفای نقش‌های متفاوت می‌شود، داشتن لهجه‌ی خاص نیز مانع بازی در نقش‌های مختلف و متنوّع می‌گردد. چنان‌چه بازیگران شما لهجه‌ی خاصی دارند، روی بیان آن‌ها کار کنید تا با تمرینات مناسب، لهجه‌ی آنان کمرنگ‌تر شود. بازیگر موفّق کسی است که فقط در مواقع لازم از لهجه‌ی خاص خود استفاده کند.

ذهن و فکر بازیگر:

تمرینات بدنی و فن بیان برای بازیگر، اهمیّت فوق‌العاده‌ای داشته و از بخش‌های اساسی آموزش بازیگری ‌است. امّا از آن‌جا که بدن و بیان، تنها جنبه‌ی ظاهری بازیگری محسوب می‌شود، باید توجّه داشت که جنبه‌ی درونی، یعنی ارائه احساسات و عواطف و لایه‌های درونی شخصیت نیز جایگاه ویژه‌ای در بازیگری نمایش دارد. اگر بازیگر دارای صدای فوق‌العاده یا بدن آماده‌ای باشد، امّا روش بازیگری مشخّصی نداشته باشد، نمی‌تواند آن صدا و بدن مناسب را به خدمت بگیرد. یکی از مهمّترین روش‌های مشخّص بازیگری، برای اوّلین‌بار توسط «کنستانتین استانیسلاوسکی» کارگردان روسی اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی ارائه شد.

 

آموزش بازیگری تئاتر

 

هنر چیست؟

هنر تجسم یک تجربه ی انسانی است.

هنر ترکیب پد یده های هستی است به گونه ای که احساسی را در بیننده بوجود آورد.

هنر کوششی است که به آفرینش یک اثر زیبا منجر می شود

هنر جوششی درونی و بیرونی است که به خلق پدیده ای منجر می شود.

... اینها نمونه هائی از تعاریف مختلف هنر هستند.اما مسئله همچنان حل نشده باقیست!

در یونان و روم باستان هنر را ترکیب انسان، طبیعت و زیبائی می دانستند و بدین لحاظ هم اکثر آثار هنری آن دوران مجسمه هائی از آدمها در عین زیبائی و تناسب اندام بوده است.

●انواع هنر (تقسیم بندی کلی) :

1-  هنر غنائی بزمی :  محتوای این هنر عاشقانه است. مجالس عیش و نوش وبزم و پایکوبی نمونه های بارزاین هنر است.

2-  

۲- هنر عرفانی :  این هنر سوز و گداز و راز و نیاز در راه کمال را نشان میدهد. هنری که با مثال آثار حافظ در ذهن خود بدرستی ویژگیهایش را درک می نمائید.

۳- هنر حماسی :  شرح حماسه ها، رزم ها، اساطیر و قهرمانان باستانی نطیر رستم و..

۴- هنر تعلیمی :  این هنر به ترویج اخلاق و افکار و اندیشه های متنوع اخلاقی می پردازد. این هنر در خدمت آموزش است.

۵- هنر سیاسی :  کلیه ی آثار سیاسی در زمینه های گوناگون که به ترویج افکار متفاوت با روند معمول جامعه و یا در خدمت آن باشد در این فالب هنری می گنجند.

●انواع هنر (تقسیم بندی از نقطه نظر رسالت):

1-  هنر برای هنر :  در این نوع از هنرهدف از کار هنرمند بیشتر ارتقا سطح هنر است.هنرمند رسالت کاری خود را تلاش برای بر جا گذاشتن آثار هنری به یادگار دارد و هنرمند هنردوست از طبقه ی خواص جامعه کسی که خود را از دیگران یعنی عوام جدا می داند نمونه ی مناسبی برای این نوع از هنر است.

۲- هنر برای هنرمند :  در این نوع از هنر هنرمند در خدمت خود است و هنر را برای شهرت فردی تجربه می نماید.و ممکن است با قبلی ترکیب هم بشود یعنی هم برای هنر وهم برای خود تلاش نماید.

- هنر برای جامعه: این نوع هنر با اجتماع انسانی که غالبا از طیف عموم مردم است سروکار دارد.هنرمند رسالت کاری خود را بر اساس خدمت به افراد رده های میانی و پائین اجتماع قرار داده است و برای آنان تلاش دارد.

●نمایش:

نمایش در زبان فارسی ترجمه ی تئاتر است و آن هنری است که از چند هنر دیگر ترکیب یافته است. در نمایش بازیگران خود را به جای قهرمانان و اشخاص داستان می گذارندو وقایعی را که بر سر قهرمانان آمده است با حرکات و اعمال و گفتار خود یک به یک در روی صحنه مجسم می کنند.

در نمایش از ادبیات، موسیقی، نقاشی و حتی حجاری و معماری و برخی هنرهای دیگر استفاده می شودبنابراین آن را کامل ترین هنرها می نامند.

نمایش در سراسر گیتی به اشکال مختلف متداول است و در بعضی از کشورها سابقه ی آن به زمانهای بسیار دور تعلق دارد.در ایران نیز نمایش از زمانهای قدیم متداول بوده است، نمایش حاجی فیروزنوروزی بازی و...از قدیم در عید نوروز برگزار می شده است.نمایشهای سوگواری، نقالی، تئاتر روحوضی، تعزیه و شبیه خوانی از دیگر اشکال نمایشی در گذشته بوده است.

اصل و منشا’ نمایشی را که اکنون در سرتاسر جهان رواج دارد به کشور یونان نسبت می دهند(هرچند که پیش از آن نیز نمونه هائی موجود بوده است) یونانیان قدیم خدایان متعددی داشتندو آنها را پرستش می کردندو در اوقات خاصی برای بزرگداشت یا پرستش آنها جشن هائی ترتیب می دادند. در این جشن ها نمایشهائی نیز برگزار می شد.محل نمایش اغلب دامنه ی تپه ای بود که میان آن فرو رفتگی داشت. سینه ی تپه را پله پله می کردندتا تماشاگران بر آنها بنشینندو در پایین، زمین مسطحی را به بازیگران وگروه خوانندگان اختصاص می دادند. جمعیتی که برای نمایش در محل گرد می آمدند گاهی از بیست هزار نفرهم تجاوز می کرد

نمایش در قرن پنجم پیش از میلاد به اوج عظمت و اعتلای خود رسید و نمایشنامه نویسان بزرگی در این قرن ظهور کردند.

آشیل، سوفوکل و اوریپید بعنوان مبدعان نمایشنامه نویسی نوین گوهری را در تاریخ بشریت نهادینه کردند که امروزه با وجود پیدایش سینما و فیلم و نفوذ بی سابقه ی آن در همه ی کشورهای جهان، نمایش اهمیت و اعتبار خود را از دست نداده است و امروزه از جهت پرورش قوای ذهنی کودکان و نوجوانان ارزش جدیدی از نظر تربیتی پیدا کرده است.

●نمایشنامه:

نمایشنامه متنی است که نمایش از روی آن خوانده، تمرین و اجرا می شود و آن یکی از انواع متون ادبی است که برای نمایش تنظیم می شود. در آغاز نمایشنامه بعد از آوردن نام آن اشخاص نمایش یا شخصیت های نمایشنامه نام برده می شوندوسپس شرح مختصری از محیط داستان، سن وسال و قد و چهره ی اشخاص داده شده و بعد گفتگوی اشخاص آورده می شود. کارها و حرکات بازیگران داخل کروشه() و اگر حجم زیادی داشته باشد با حروف ریزتر چاپ می گردد. نمایش اغلب به چند قسمت تقسیم می شود و هر قسمت با پایین آمدن یا کشیدن پرده ای خاتمه می یابدو قسمت بعدی با بالا یا کناررفتن پرده شروع می شود، از این رو هر قسمت از نمایش را " پرده " گویند.

چگونگی آرایش هر پرده هم در ابتدای هر پرده می آید.

هر پرده هم ممکن است به قسمت های کوچکتری تقسیم شود که با روشن و خاموش شدن نور اعلام گردد که به هر قسمت یک " صحنه "گویند

●انواع نمایشنامه:

۱- نمایشنامه کمدی :  به نمایشنامه هائی اطلاق میگردد که موضوع داستان آن خنده آور، شاد و نشاط آور باشد

۲- نمایشنامه درام :  اگر موضوع داستان نمایشنامه چنان باشد که در آن اشخاص بازی تصاویر واقعی از زندگی را نشان دهند نمایشنامه درام خواهد بود.

۳- نمایشنامه ملودرام :  ممکن است درام مایه ای از کمدی نیز داشته باشد که در اینصورت به آن نمایشنامه ملودرام گویندکه گاهی این مسئله بصورت پایان خوش نمایش نمود می یابد.

۴- نمایشنامه تراژدی :  اگر نمایشنامه وقایع فوق العاده مصیبت بار و غم انگیز نظیر مرگ پدر، برادر،فرزند و …را نمایش دهد در زمره ی نمایشنامه های تراژیک یا تراژدی می گنجد.

۵- نمایشنامه طنز :  گاهی نمایشنامه های کمدی حاوی پیام نیز می باشند که ممکن است تلخ و گزنده یا حتی سیاه نما هم باشند، این نمایشنامه ها طنز هستند.

۶- نمایشنامه هجو :  چنانچه نمایشنامه در بیان حالات کمدی یا طنز دردام مسخره کردن افراد یا موضوعات بیافتد نمایشنامه در زمره ی نمایشنامه های هجو شناخته می شود.

۷- نمایشنامه لغو :  نمایشنامه های طنز یا هجوی که بصورت بی بند وبار مسائل خانوادگی و غیر اخلاقی را مطرح نمایند در این دسته می گنجند.

اجزاء اصلی نمایش:

●هنر نمایش دو جزء اصلی دارد.

۱- داستان (محتوی) :   داستان یا قصه یا محتوی همان حرفی است که نویسنده قصد دارد آنرا القا نماید.در حقیقت همان پیام نمایش است و بر دو نوع است:

الف :  محتوای اصلی یا اورژینال که از تخیل خود نویسنده بر اساس واقعیت یا حتی غیر آن نشات می گیرد، نظیر روح داستانی حاکم بر بینوایان ویکتور هوگوکه برای اولین بار و توسط او مطرح شد.

ب :  اقتباسی که همان شکل برگرفته شده از یک کار هنری انجام شده است. برای فهم مطلب تصور کنید هنرمندی از روی داستان ویکتور هوگو یک فیلم سینمائی بسازد.

۲- ساختار دراماتیک (فرم) :  ساختار دراماتیک اساسی ترین عنصر در هر اثر هنری است و به این صورت تعریف می شود: ارائه اثر به بهترین وجه بگونه ای که بیشترین اثر را بر تماشاچی بگذارد.

رمز آن هم چیزی جز کسب دانش مربوط به ساختار دراماتیک نیست!بخش عمده ای از آن در حیطه ی علم می گنجد که باید در دانشکده های هنرهای دراماتیک کسب کرد یعنی زبان نمایش و راههای استفاده از تکنیک های تئاتری اما بخش دیگر آن به شناخت، شعوروآگاهی خالق اثر بستگی دارد که در قالب علمی نمی گنجد و بیشتر بعد هنری مد نظر است که بایستی با مطالعه مداوم در ارتقا این بینش کوشیدو قابل کسب در هر دانشکده ای نیست.

●مفاهیم و واژه های تئاتری:

۱- سن :  محلی است که در آن نمایش از روی متن نمایشی تمرین و در نهایت اجرا می شود و اغلب بصورت سکوئی بالاتر از سصح دید تماشاچی و در برخی اوقات در میان آنها ساخته میگردد.

۲- پرده :  هر نمایش به قسمتهائی تقسیم می شود اگر هر قسمت با باز و بسته شدن پرده اعلام شود به هر قسمت یک پرده گویند.یک نمایشنامه می تواند یک پرده یا بیشتر باشد.

3-  صحنه :  قسمتی از نمایش را که از پرده کوچکتر است و با روشن و خاموش شدن نور اعلام می شود صحنه گویند.

صحنه به 9قسمت تقسیم میشود

۴- آوانسن :  بخش جلویی هر صحنه را که اغلب بصورت نیم دایره طراحی و ساخته می شود را گویند.آوانسن مهم ترین قسمت یک صحنه است و هر چند در برخی مواقع با تمهیدات تئاتری می توانیم بخش انتهائی صحنه را مهم نمایش دهیم مثلا با نورپردازی موضهی انتهای صحنه که اهمیت آنرا نشان می دهد اما حقیقتا مهم ترین بخش صحنه بدلیل نزدیکی با تماشاچی همان آوانسن است.

۵- نویسنده :  کسی است که بدلایل شخصی یا غیر شخصی متنی را برای اجرا یا ثبت در تاریخ می نویسد.این متن می تواند در قالب داستان کوتاه، رمان یا داستان بلند و نمایشنامه که از جمله متون اصلی ادبی هستند بگنجد.

۶- کارگردان :  وی کسی است که مسئولیت اساسی اجرای یک نمایش را از تدارک مراحل آغازین تا اتمام اجرارا برعهده دارد و مسئول مطالعه متن، انتخاب بازیگران،تقسیم نقش هاو…تامراحل دیگر نظیر طراحی جزئیات حرکات بازیگران و…می باشد.

۷- بازیگر :  کسی است که مسئول اجرای حرکات و … محوله توسط کارگردان به منظور ایفای یک نقش هنری است.

۸- میزانسن :  به مجموعه حرکاتی که یک بازیگر به طراحی و دستور کارگردان در صحنه اجرا می نماید می گویند.

۹- دیالوگ :  کلیه ی گفتگوهای دو یا چند نفره بازیگران در نمایش که معمولا با احساسات گوناگون همراه است دیالوگ می گویند.دیالوگ بیشتر بصورت برون گرا ادا می شود. 

۱۰- مونولوگ :  مجموعه گفتگوها و زمزمه هائی که یک بازیگر با خود دارد و بصورت درون گرا ادا میگردد مونولوگ گویند. وبدون مداخله  دیگر بازیگران ادا می شود

۱۱- میمیک چهره :  به حرکات ریز چهره ی بازیگر اطلاق می گردد

۱۲- دکور :  هر آنچه که در یک نمایش بعنوان ابزار صحنه در معرض دید تماشاچی قرار می گیرد دکور است و برای آن دو مسئولیت مهم طراحی دکور و ساخت و اجرای آن متصور است که دو وظیفه و سمت طراح دکور و سازنده دکور عناوین آن می باشند.فردی که کار دکور انجام میدهد دکوراتور نام دارد.

۱۳- گریم :  به عمل چهره پردازی بازیگران در نمایش گویندو دو مسئول طراحی گریم و اجرای آن برای گریم و چهره پردازی مقرر شده است که در اکثر مواقع در نمایش های آماتوری بصورت تخصصی طراحی و اجرا نمی شود.این عمل با استفاده از وسایلی میسر است که کار با هریک تخصص ویژه ای را می طلبد و نقش آن در نمایش بسیار بنیادی است.در نمایش های سطحی وآماتور از وسایلی شبیه ابزار های آرایش زنان مثل کرم سفیدکننده – مدادسیاه و قهوه ای- ماتیک های قرمز و قهوه ای و... استفاده می شود که تقریبا شکل بازیگران در چهره ی فرد نقاشی می شود!برای پاک کردن گریم قبل از شستن ضروری است با شیر پاک کن و پنبه گریم از چهره زدوده شود و سپس با آب و صابون شسته گردد.

۱۴- افکت :  به کلیه ی محیطی که ممکن بصورت زنده یا توسط دستگاه پخش صوت در نمایش اجرا گردد افکت گویندو صداهائی مثل رعد وبرق، خش خش خرد شدن برگ زیر پای بازیگر، شلیک گلوله، ترمز ماشین، زوزه ی حیوانات وحشی یا باد و… که در برخی نمایش ها لازم هستند می گویند.

۱۵- نور :  بدلیل اهمیت این مبحث آنرا به عنوان یک بحث نیمه تخصصی مطرح می نمایم.

از آنجائیکه نمایش در بیشتر اوقات در محلی سرپوشیده تمرین و اجرا می شود بحث نور یکی ار کلیدی ترین مباحث است که هر فرد تئاتری بایستی تا حدی با آن آشنا باشد.

●انواع نور:

1.      نور عمومی :  این نور همان نوری است که از روبرو به صحنه نمایش می تابد ویک نور اصلی است. خاصیت تخت کنندگی و فاقد بعد بودن به همراه وجود سایه های مزاحم در پشت سر بازیگران از محدودیت های این نور است ولی بقدری این نوع از نور اهمیت دارد که تحت هیچ شرایطی در نمایش های ساده قابل اغماض نیست.حداکثر زاویه ی تابش این نور نسبت به خط افق بین ۲۵ تا ۴۵ درجه است که بهترین زاویه همان ۲۵ درجه می باشد.

 2.      ب: نور جانبی :  این نور نوری است که از طرفین به صحنه می تابدو سایه های مزاحم نور تخت را تا حدی تخفیف داده و کم می کند اما از بین نمی برد. این نور که از چپ و راست صحنه می تابد با همان بهترین زاویه یعنی ۲۵ درجه تا حداکثر ۴۵ درجه قابل تابش است و به سوژه های موجود در صحنه حالتی سه بعدی می بخشد.

3.      ج: نور پشت :  این نور از بالا و پشت بازیگران بطرف تماشاچیان تابیده می شود به گونه ای که از دید تماشاچیان مخفی باشد.این نور سایه های مزاحم نور عمومی روبرو و نورهای جانبی را در صورت تنظیم دقیق بصورت کامل حذف می کندو به نور بکراندیا بک گراند معروف است.

4.      نور موضعی :  یک نور مهم و اساسی در نمایش است که بخش کوچکی از صحنه یا موضوع را روشن می کند و برای تاکید بخشیدن به یک شوژه ی انسانی یا غیر انسانی کاربرد دارد. با این نوع از نور می توان حتی در انتهای صحنه که کم خاصیت ترین بخش صحنه است از آوانسن که مهم ترین بخش صحنه است نقطه ای مهم تر ساخت!و نظر تماشاچیان را برای مدتهای مدید معطوف آن نمود.

5.      و: نورهای رنگی :  نوع دیگری از نور می باشد که با وسیله های رنگی با نام فیلتر رنگی قابل طراحی و اجرا بر روی موضوعات بوده و حالات مختلفی را برای تماشاچی تداعی می نماید.شناخت نورها و رنگهای اصلی و کاربرد روانشناسانه آنها عمده ترین خاصیت است که طراح نور بایستی از آن مطلع باشد تا بهترین نوع نورپردازی را ارائه نماید.

تذکر: لازم است در طراحی نور برای نمایش به گونه ای عمل شود که نور به صورتی بر موضوع تابیده شود که از ایجاد سایه در جلو بازیگر که تمرکز حواس تماشاچی را برهم می زند اجتناب شود.در ضمن از نورهای بسیار شدید استفاده نشود و نورها حالتی تقریبا ملایم داشته باشند.

●تمرینات بازیگری:

بدلیل اینکه بازیگر کلیدی ترین عنصر در هر نمایش است بخش عمده ای از جزوه بایستی به این مقوله اختصاص یابد.به همین دلیل انواع تمرینات بازیگری را در ذیل ارائه می نمایم. لازم به تذکر است که یک بازیگر بایستی همواره و بصورت روزانه این تمرینات را انجام بدهد تا آمادگی وی همواره حفظ گردد.ویژگیهای برجسته بدنی بعلاوه ی بیان مناسب و تمرکز قوی در زمینه ی کنترل تنفس و صوت و در نهایت آمادگیهای روحی و روانی جهت شناخت شخصیت های متفاوت جامعه و به اجرا در آوردن آنها مهم ترین خصوصیات یک بازیگر توانمند است که توسط تمرینات ذیل تا حدی با اصول اولیه ی آنها آشنا می شویم با ذکر این نکته که صرف دانستن این اصول و تمرینات هیچ کس را بازیگر نمی کندمطالب را ادامه می دهیم.

الف) تمرینات بدنی

۱- تمرینات فارتلک :

 یک بازیگر به منظور کسب و حفظ آمادگی بدنی اش بایستی هر روز مسافتی را بدود.

روزهای آغازین تمرین بعد از مشورت با پزشک خانوادگی برای کسانی که مدتهای مدیدی است ورزش نکرده اند دویدن با مسافت های کوتاه و سه جلسه در هفته آغاز شده و به مرور و بدون عجله بر مقدار مسافت طولی افزوده می شود.مثلا اگر در روز اول تمرین ۸۰۰ متر دویده شد در روز دوم تمرین و سوم آغاز دویدن بهتر است بسته به نظر شخصی ۵۰ تا ۱۰۰ متر به مسافت اضافه شود یا با استفاده از یک کرنومتر ورزشی و رعایت اصل فشار مسافت ثابت مثلا ۸۰۰ متر را در زمان کمتر از روز تمرین قبلی طی نمائید. به عنوان مثال روز اول تمرین در ۱۰ دقیقه و روز بعدی در ۹ دقیقه و ۴۵ ثانیه و همینطور ادامه یابد تا به آستانه ی فشار فرد که همان رکورد دویدن اوست نزدیک شود. آنچه که در تمرینات فارتلک اهمیت دارد دویدن های پیوسته و آرام و ترکیب آن با دویدن های سریع و کوتاه در یک روز تمرین است که بازیگران بعد از یک دوره ی تمرینی دو تا سه ماهه قادر خواهند بود انجام دهند.بهتر است این دویدن ها در قسمت های خوش آب و هوا ی شهر انجام گیردمثلا در میان درختان یک پارک جنگلی یا… 

۲-تمرینات نرمشی :  تمرینات کششی یا ایزو متریک اساسی ترین نوع تمرینات بازیگری محسوب می شوند. در این نوع از تمرینات بازیگران بدون انجام حرکات سریع یا ضربه ای با انجام حرکات نرمشی آرام کششی بصورت ایستاده و نشسته می پردازند.اصل حاکم بر تمرینات ایستاده همان رعایت کشش عضله تا آستانه درد و در تمرینات زمینی روح حاکم بر تمرینات یوگاست.

ب ): تمرینات آوائی

 هر بازیگر بایستی برای بازیگر شدن ویژگی بیان خود را بهبود بخشد.بعنوان یک تمرین مناسب جهت افزایش قدرت بیان بازیگران لازم است روزانه با در نظر گرفتن حروف الفبا و حرکات "آ-ا-ا-او-ای"به پرورش بیان خود بپردازند به اینصورت که حروف الف تا ی فارسی را با حرکات پنچ گانه با صدای بلند و مداوم تا آخرین ظرفیت شش خویش ادا نمایدو همواره با پایین و بالا بردن شدت صوت به غنای بیان خویش بیفزاید تا بتواند در هنگام اجرای نمایش بیان خود را با ریتم های مختلف و شدت و ضعف های گوناگون با اوج و فرود متنوع ادا نماید. 

ج ): تمرینات تنفسی :

 در این نوع از تمرینات بازیگران بایستی با کنترل تنفس خود تمام ظرفیت شش خویش را طی زمان مشخص تخلیه کرده و با زمان معین هم مجددا نفس گیری نمایند. بهتر است امر تخلیه شش ها در ابتدا معادل ۵ ثانیه و زمان نفس گیری هم حدود۱۵ ثانیه تنظیم شود و به مرور زمان و طی جلسات مداوم با رعایت دقت زمان تخلیه و پر کردن شش ها افزایش یابد. این تمرین بایستی در موقعیت نشسته ی یوگا و در کمال آرامش اجرا گردد. ((موقعیت نشسته ورزش یوگا نظیر همان حالت چهار زانو نشسته ی خودمان است.))

د ): تمرینات میمیک چهره :

 این تمرینات شامل حرکات تمرینی چشم، لب، بینی، چانه و دهان، گوش،پیشانی و سایر اجزای چهره می باشد.

۱- تمرینات چشم :

این تمرینات شامل حرکت دادن اجزای چشم نظیر پلک ها، ابروهاو گوشه های آن می باشد. باز و بسته کردن کامل و بکارگیری تمام عضلات چشمی یکی از انواع تمرینات است.حرکات سریع ابروها به همراه در هم کشیدن هر دو یا یک ابرو و رها کردن آن یک نمرین مهم ابرو ست.بالا و پایین دادن ابروها هم همینطور و ….

۲- تمرینات لب و دهان: 

حرکت غنچه کردن لب ها و چرخش حلقه ای در مسیر و خلاف حرکت عقربه های ساعت، حرکت دهان ماهی، باز کردن کامل دهان و لب ها و به چپ و راست کشیدن کامل لب ها ازحرکات دیگر تمرینی هستند.

۳- حرکات بینی

حرکات ظریف بینی نظیر چپ و راست کردن آن و متسع کردن و منقبض کردن پرده ی بینی و… برخی از این نوع تمرین است.

۴- حرکات گوش و پیشانی :

این حرکات هم مشخص است که چه دامنه ای را شامل می شود و بیشتر به حرکات ظریف گوش که بسیار سخت و مراحل تمرین آن عذاب آور است و حرکات کششی و جمع کردنی پیشانی معطوف هستند.

تقویت بازیگر در این سه اصل تقریبا معادل است با ارائه بهتر و جذاب تر نقش مربوط.

اما برای تقویت این عوامل و در نتیجه توان بازیگری چه باید کرد؟

تمرین های زیر در این راستا مفید هستند:

1-تمرین های حرکت:

هدف از این تمرین ها راحت شدن عضلات و رهایی از گرفتگی و ایجاد قابلیت انعطاف است.

در سینما شات ها و نماهای مختلفی در خدمت بازیگر هستند که بازیگر میتواند بازی خود را با نمای مربوط تطبیق دهد. مثلا در سینما بازیگر در نمای کلوز آپ نیازی به گرم کردن پاها و دستها ندارد.اما در تئاتر تماشاگر مدام هنرپیشه را در نمای فول یا لانگ شات می بیند(تمام قد و با قابلیت حرکت). تمرین های کششی مناسب قبل از پرداختن به نمایشنامه می تواند بازیگر را برای ایفای بهتر نقش آماده کند.

غیر از حرکات درشت بدن عضلات صورت (میمیک) نیز نقش حائز اهمیتی در کیفیت ارائه بازی دارد. حرکت مردمک چشم ها،چرخش زبان در دهان،حرکات ابرو تا حد امکان،حرکت درشت لبها و باز و منقبض کردن صورت به شکل غلو و اغراق آمیز قبل از کار میتواند تاثیر به سزایی در آمادگی انتقال حس بازیگر داشته باشد.

2-تمرین بیان:

 همه انسانها دارای حنجره هستند که حنجره قادره هر صدایی که فکرشو بکنید در بیاره اما با تمرین وپیاده کردن تکنیک.باید بگم که صدای انسانها در سه رنج بم ، متوسط و زیر(چپ کوک یا صدای زن) تقسیم بندی میشه که معمولا خیلی ها از جمله خودم در رنج متوسط قرار دارن.اولین ومهمترین تمرین گرم کردن صداست که خیلی خیلی مهم هست.بدین صورت که ابتدا نفس گرفته و به مدت هشت ثانیه صدای( اووووووووم ) را با صدای کم یعنی در واقع با بم ترین صدای خودتون در بیارید.حالا باید اینکارو ادامه بدین البته با صدای کمی بلندتر یعنی یک پله بالاتر از قبلی باز هم به مدت هشت ثانیه وهمینطور باید اینکارو پله به پله ادامه بدین تا به اوج صدای خودتون که در واقع همون بالاترین صدای گلو هست برسید.هر چه که بتونید این فاصله به تعداد بیشتری صداتقسیم کنید ( مثلا من از بم ترین صدام تا زیرترین صدام رو به 15 قسمت میتونم تقسیم کنم ) بهتر میشه و در این تمرین وتمرین های بعدی موفق تر خواهید بود.این تمرین مهمترین و بهترین تمرین برای گرم کردن صدا قبل از تمرین بیان اصلی و حتی قبل از خوندن آواز هست.اما فقط دقت کنید که صدای (اووووووووم) باید حتما از گلو خارج بشه نه بین لبها چون دراین صورت هیچ تاثیری نخواهد داشت.خب فکر میکنم برای اولین قسمت از تمرینات بیان کافی باشه.البته این تمرین باید مدام باشه یعنی باید هرروز، روزی 15 الی 20 دقیقه انجام بدین تا خودتون تاثیرشو روی صداتون ببینید.مطمئن باشید پشیمون نمیشید.

مثال

(به نظرم یک مثال ورزشی برای تبیین موضوع بی راه نباشد. فوتبالیست‌ها، هر روز ساعت‌ها تمرین می‌کنند، از نرمش‌های مختصر (هوازی) گرفته تا نرمش‌های سنگین، دویدن با سرعت‌های متفاوت و آماده‌سازی بدن، دستور کار هر مربی فوتبال است. فوتبالیست‌ها در تمرین، شوت می‌زنند، پاس می‌دهند، زدن ضربه پنالتی را تمرین می‌کنند، در درگیری‌های فیزیکی قدرت بدنی خود را افزایش می‌دهند و غیره. اما بارها و بارها در حین پخش مسابقات فوتبال دیده‌ایم که بازیکنان قبل از ورود به زمین و به ویژه در هنگام تعویض، چند دقیقه‌ای با حرکت‌های کششی بدن خود را اصطلاحاً گرم می‌کنند و بعد به زمین می‌روند. )

ارائه ی بیان مناسب در تئاتر بسیار سخت تر از سینماست. در تئاتر بوم صدا حرکات بازیگر را تعقیب نمیکند و او باید خود صدای خود را به تمام تماشاگران حتی تماشاگران انتهای سالن به شکل واضح و مفهوم و رسا برساند!

صدای بازیگر باید رسا باشد: یعنی به خوبی به گوش تماشاگران برسد.تمرین صداهای آوایی و یا شعرهای کوتاه با تن صداهای مختلف میتواند کمک خوبی در این مورد باشد. شایان ذکر است که یک بازیگر باد بتواند حتی گاها صدای درگوشی را طوری بیان کند که تماشاگران انتهای سالن نیز آنرا بشنوند و بفهمند.

صدای بازیگر باید واضح و مفهوم باشد: خوردن حرفهای آخر کلمه یا جمله یکی از ایرادات و مشکلات اساسی بازیگران تازه کار است.بیان در تئاتر باید کاملا واضح مطرح شود و تک تک حروف کلمات قابل تشخیص باشند. در این راستا امثال تمرین های زیر مفیدند:(این تمرین ها را با صدای بلند انجام دهید و مراقب باشید که کلیه ی حروف را واضح ادا کنید)

در لُرستان نُه لُر است و هر لُری نُه نَره لر نره لر چه نره لر!هر نره لر نه نره لر

رشته‌ی تسبیح اگر بگسست، معذورم بدار!

دستم اندر ساعد ِ ساقیّ ِ سیمین ساق بود!

جمله ی ناگوارشت از طلب گوارش است

ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند

همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند

تو چو بوبک ربابی به ستیزه تن ز دستی

من خسته از ستیزت به نفیـر چون ربابم

تو گرد دلم گردان من گرد درت گردان در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم

پنج من پشم و پنج من کشک پنج من کشکِ پنج پشمش کم پنج من پشمِ پنج کشکش کم

و دیگر اینکه صدای بازیگر باید بدون لهجه (به جز موارد خاص که تعمدیست) و همچنین شفاف باشد.

 

تمرینات برای تمرین بیان

نحوه بیان صامتها و مصوتها

صامتها:الف ب ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

مصوتها:  اَ  اِ  اُ   آ  ی  وپ ، ب: برای تلفظ ، لبها می چسبند و عبور هوا یا صوت را برای مدتی متوقف می کنند.                    هنگامی که لبها با یک حرکت ناگهانی از هم جدا شد، صامت شنیده می شود. با این  تفاوت که در مورد« پ» هوا بصورت انفجاری خفیف بیرون می زند، اما در مورد « ب» صوتی که در حنجره تولید شده بگوش می رسد.

ت ط ، د: برای تلفظ نوک زبان به پشت دندانهای پیشین بالا و پهلوهای آن به لثه ها فشرده می شود و گذرگاه هوا یا صوت را برای لحظه ای مسدود می سازد. به محض آنکه زبان را آزاد کنید، در مورد « ت» هوا و در مورد « د» صوت خارج می شود.              

ک،گ: قسمت پسین زبان به نرم کام می چسبد و از خروج هوا جلوگیری می کند. با رها شدن زبان و خروج هوا در مورد « ک» و صوت در مورد« گ» صامت شنیده می شود.

ع، حمزه: با بسته و سپس باز شدن آنی چاکنای (شکاف میان تار-آواها) تولید می شود.

ق غ: هنگام تلفظ این صامت ملازه یک لحظه به انتهای زبان می چسبد و سپس آزاد می شود. این صامت جز صامتهای آوایی است.

ف، و: هنگام تلفظ این دو صامت دندانهای بالا به نرمی، اما بطرز استوار، برلب پایین فشار  می آورد و هوا در مورد « ف» و صوت در مورد « و» به کناره های لب و دندان می   ساید و خارج می شود.

خ: از اصطحکاک ملازه با پسین زبان پدید می آید. این صامت آوایی نیست

ه ح: صامتی آوایی نیست و مخرج آن چاکنای است، یعنی با عبور هوا از درون تار آواها تولید   می شود.

ث ص س، ذ ظ ض ز: هنگام تلفظ آنها، هوا یا صامت ازبین دندانها می گذرد. در حین                                            ادای این دوصامت آرواره ها تقریبا بسته است. « س» آوایی  نیست و « ز» آوایی است.  

ش،ژ: این دوصامت که اولی آوایی نیست و دومی آوایی می باشد. با قرار گرفتن کناره های  زبان روی لثه ها، و سطح فوقانی آن روی پیشگام تولید می شوند. آرواره ها تقریبا    بسته است و گرد شدن لبها به صوت حاصل تشدید خاصی می دهد.

ل: هنگام ادای « ل» نوک زبان به پیشگام می چسبد و از خروج هوا از آن نقطه جلوگیری می کند، لیکن کناره های زبان پایین می آیند و اجازه می دهند که هوا به خروج خود ادامه دهد. این صامت آوایی است.      

ر: این صامت آوایی با برخورد متوالی نوک زبان به پس لثه های بالا تولید می شود.

م،ن: برای ادای « م» دولب بهم می چسبد و صوت از طریق حفره خیشوم خارج می شود. و تا  هنگامی که لبها از هم جدا نشوند، صامت کامل نمی شود. اما هنگام تلفظ « ن» قسمت  پیشین زبان کاملا به لثه ها می چسبد،نرم کام پایین می آید و به صوت اجازه می دهد تا ازخیشوم خارج شود. این صامت نیز تا هنگامی که زبان از لثه جدا نشده، کامل نمی شود.

چ،ج: مخرج این دو صامت از فشار قسمت پیشین زبان به پیشکام حاصل می شود.« چ» آوایی  نیست و « ج» آوایی است.

ی: این صامت( نیم مصوت) با عبور صوت از مجرای دهان در حالیکه با نزدیک شدن قسمت         میانی زبان به میان کام تنگ شده است، پدید می آی

اَ: قسمت پیشین زبان اندکی بالا می آید و آرواره باز می شود.

اِ: قسمت پیشین زبان اندکی بالا می آید و آرواره نیم باز است.

اُ: قسمت عقب زبان بالا می رود و آرواره نیم باز است. لبها از دندانها فاصله می گیرند و گرد  می شوند

آ: قسمت عقب زبان اندکی بالا می رود و آرواره کاملا باز می شود.

او: قسمت عقب زبان کاملا بالا می آید و آرواره بسیار باز می شود. لبها گرد می شوند و از دندانها فاصله می گیرند و در قیاس با «اُ» دایره تنگتری می سازد.

ای: قسمت پیشین زبان بالا می آید، آرواره تقریبا بسته است

 

تمرین:
A.  اِیکت ایکت اَکت. آکت ُکت اوکت
 

B.  اِیگد ایگد اَگد آگد اُگد اوگد
 

C.  اِیپت ایپت اَپت آپت اُپت اوپت
 

D.  اِیبد ایبد اَبد آبد اُبد اوبد
 

E.  اِیمد ایمد اَمد آمد اُمد اومد
 

F.   اِیلت ایلت اَلت آلت اُلت اولت
 

G. اِیلد ایلد اَلد آلد اُلد اولد
 

H.  اِیبو ایبو اَبو آبو اُبو اوبو
 

I.      اِیتن ایتن اَتن آتن اُتن اوتن
 

J.    اِیزج ایزج اَزج آزج اُزج اوزج
 

K.  اِکخ ایکخ اَکخ آکخ اُکخ اوکخ
 

L.   اِیگق ایگق اَگق آگق     اُگق اوگ
 

M. مات       ماد
 

N.  چیت  چید
 

O. سوت سود
 

P.  مات   مان
 

3- تمرین سه اصل ذهنی تفکر ، تخیل و تمرکز:

در این مورد تمرین های بداهه پردازی، خلاقیت در ایفای نقشها در موقعیت های خاص بدون ارائه دیالوگ، و آماده سازی بازیگر به شکل رویا پردازی و تخیل با چشمان بسته و در سکوت(فقط با تصویر سازی کارگردان و صحبتهای آرام او) که برای رهایی از دغدغه ها و مشغولیات فکری خارج از کار صورت میگیرد،میتواند مفید باشد.

آشنایی با تئاتر و بازیگری

فن بیان
 

 فن بیان ،مقوله ایست که بطور خاص مرتبط به هنر بازیگری سینما و یا تئاتر است. بدین معنا که بازیگران آماتور و حتی حرفه ای بجهت اینکه انتخاب میشوند تا نقشها و تیپهای مختلفی را ارائه کنند ، بایستی توانایی بیان دیالوگهای آن شخصیت را نیز بطور شایسته داشته باشند و یا با تمرین در خود پدید آورند که همین امر اتفاقا یکی از فاکتورهای ارزشگذاری بر کار آنان است.
برای رسیدن به این توانایی ، بازیگران در سالهای اول ، روزانه تمرینات مختلفی را بر روی صدایشان انجام میدهند که از جمله کشیدن حروف بطور جداگانه ( مثل کلاس اولیها ) با صدای بلند و بسیار بلند ، تلفظ کلمه به کلمه ، نفس گیری ، آواز خواندن و مواردی دیگر که بستگی به سبک و استاد آنها تا حدی متفاوت است ...برای مطالعه ی بیشتر میتوانید ، از کتب فن بیان در سینما و تئاتر ( انتشارات پارت - روبروی دانشگاه طهران ) بهره بجویید .
اما تصور میکنم ، فن بیانی که مد نظر شماست ، تا حدی به مسائل روزمره و نیز مقوله ی اعتماد بنفس مربوط است. اگر اینطور باشد و من درست حدس زده باشم بایستی به عرض برسانم ، در اصطلاح عوام ، سه دسته به داشتن فن بیان معروفند : 1- دسته ای که حاضرجوابند ، 2- دسته ای که خوب حرف میزنند و 3- دسته ای که تلفیقی از دسته های اول و دومند. 
خوب ، حالا ما جزو کدامیک هستیم ؟ خدمت شما عرض شود که دسته ی اول به هیچ وجه لزوما فن بیان ندارند و اتفاقا بسیاری از آنها ، هر نجاستی را که در ذهنشان است بزبان آورده و فکر هم میکنند که بسیار شیرین سخن هستند ...
اما دسته ی دوم ، آنها نیز لزوما همه جا ، توانا در بیان نیستند ، ممکن است خیلی هم خجالتی باشند و حتی زبانشان هم بند بیاید ولی در مواقعی خاص ، آنگاه که شرایط محیطی مناسب روحیاتشان باشد ، خوب سخن میگویند.
آنچه مد نظر شماست ، احتمالا دسته ی سوم است ، یعنی کسانیکه هم خوب سخن میگویند ، هم اعتماد بنفس دارند و هم حاضر جواب هستند ، درسته ؟
اکنون اگر بخواهیم این سه فاکتور را بگونه ای بررسی کنیم که چند خط بیشتر نشود باید اصول حصول به آنها را ذکر کنیم.
جالب است بدانید این سه فاکتور در واقع از مشتقات یکدیگر هستند و آنقدر باهم عجینند که ارتقای هریک از آنها موجب ارتقای آن دوتای دیگر هم خواهد شد و راز ارتقای آنها تنها یک چیز است و آن داناییست !
برخی از دوستان اشاره کردند که مطالعه یکی از تمرینات فن بیان است اما فقط یکی از آنهاست . برای اینکار ، تمرینات علمی و عملی توئمان لازم است اما همیشه راههای میانبری هم وجود دارد که عرض میکنم :

1- قسمتی از دیالوگهای یک فیلم را که دوست دارید ، حفظ کنید و اجرا کنید ... سعی کنید با اصلی مو نزند !

2- مصاحبه ای حداقل نیم ساعته با یک فرد خوش صحبت ، از تلوزیون و یا ماهواره را ضبط کنید ، بارها گوش کنید ، حفظ کنید و با خود تکرار کنید.

3-به مناظره ها بارها و بارها گوش فرا دهید ... بیاد داشته باشید که اگر میخواهید در هنگام گفتگوها و بحثها ، همواره پیروز و موفق باشید ، بایستی علم بحث کردن و مناظره را بیاموزید که یکی از راههای آن ، گوش کردن به بحثها ، مناظره ها و پرسش و پاسخهاست... برای مثال میتوانید ، برنامه های بخش فارسی صدای آمریکا را مشاهده کنید ( ساعت 10 شب و 12 شب که میزگردی با شما و تفسیر خبر پخش میشود )

4- به موسیقی باکلام گوش فرا دهید و حتما آواز بخوانید : توضیح اینکه آهنگها و تصانیفی را گوش دهید که خوانندگان آنها در اجرا و ادا کردن کلمات قدرتمند هستند نه آنهایی که خودشان هم نمیدانند چه میخوانند ! بطور مثال آهنگهای استاد شجریان به هیج وجه مناسب شما نیست چراکه ایشان کلمات را چندان خوب ادا نمیکنند هرچند که در آواز استادند ... در ضمن از آهنگهای این اراذل و اوباشی هم که بتازگی اسم هنرمند برخود گذاشته اند پرهیز کنید... آنهایی که بشما پیشنهاد میکنم اول از همه آهنگهای آقای ستار میباشد ، سپس گلپا ، مرضیه و باقی هم از این دست ... گوش کنید و بخوانید ، گوش کنید و بخوانید و الی آخر.

5-فیلم زیاد ببینید ، البته فیلمهای خارجی دوبله شده بفارسی بهتر از فیلمهای ایرانی هستند چراکه کمترکسی در آنها دارای لهجه ای خاص و یا گویشی متفاوت است و اکثرا کاملا طهرانی و درخور سخن میگویند که آنهم مدیون اساتید دوبلاژ ایران است

6-سعی کنید به از بینی نفس کشیدن و نفس عمیق کشیدن عادت کنید ... نفس کشیدن از دهان ، دهان را خشک میکند ، اخلاط میاورد و موجب سرفه میگردد و در نهایت از پیوستگی و روانی گفتار شما میکاهد.

7-با ورزش بیگانه نباشید ، گاهگاهی به اسخر ، کوه و یا باشگاه بروید ، هفته ای دوبار هم کفایت میکند !

8- مصاحبانی دانا و فهیم برای خود اختیار کنید ، بگید ، بخندید ، گپ بزنید ، بحث کنید ...

9- و در نهایت اینکه بد نیست یک سری به کتابفروشیها بزنید و هر از گاهی کتب و رسالاتی را که در این باب منتشر میشود تهیه و مطالعه و اجرا نمایید ... کتابها و مجلات روانشناسی موفقیت نیز میتواند در این راه یاریتان دهد.

اصول بازیگری و نقش فن بیان در هنر تئاتر

 

اصول بازیگری

 یک دید، بازیگری سه رکن اساسی دارد: حرکت (بدن) بیان (صدا) و ذهن(تخیل و

تمرکز و تفکر) تقویت بازیگر در این سه اصل تقریبا معادل است با ارائه بهتر و جذاب

تر نقش مربوط. اما برای تقویت این عوامل و در نتیجه توان بازیگری چه باید کرد؟

تمرین های زیر در این راستا مفید هستند: 1-تمرین های حرکت: هدف از این تمرین

ها راحت شدن عضلات و رهایی از گرفتگی و ایجاد قابلیت انعطاف است. در سینما

شات ها و نماهای مختلفی در خدمت بازیگر هستند که بازیگر میتواند بازی خود را

با نمای مربوط تطبیق دهد. مثلا در سینما بازیگر در نمای کلوز آپ نیازی به گرم کردن

پاها و دستها ندارد.اما در تئاتر تماشاگر مدام هنرپیشه را در نمای فول یا لانگ شات

می بیند(تمام قد و با قابلیت حرکت). تمرین های کششی مناسب قبل از پرداختن

به نمایشنامه می تواند بازیگر را برای ایفای بهتر نقش آماده کند. غیر از حرکات

درشت بدن عضلات صورت (میمیک) نیز نقش حائز اهمیتی در کیفیت ارائه بازی دارد.

حرکت مردمک چشم ها،چرخش زبان در دهان،حرکات ابرو تا حد امکان،حرکت

درشت لبها و باز و منقبض کردن صورت به شکل غلو و اغراق آمیز قبل از کار میتواند

تاثیر به سزایی در آمادگی انتقال حس بازیگر داشته باشد. 2-تمرین بیان: ارائه ی

بیان مناسب در تئاتر بسیار سخت تر از سینماست. در تئاتر بوم صدا حرکات بازیگر را

تعقیب نمیکند و او باید خود صدای خود را به تمام تماشاگران حتی تماشاگران

انتهای سالن به شکل واضح و مفهوم و رسا برساند! صدای بازیگر باید رسا باشد:

یعنی به خوبی به گوش تماشاگران برسد.تمرین صداهای آوایی و یا شعرهای کوتاه

با تن صداهای مختلف میتواند کمک خوبی در این مورد باشد. شایان ذکر است که

یک بازیگر باد بتواند حتی گاها صدای درگوشی را طوری بیان کند که تماشاگران

انتهای سالن نیز آنرا بشنوند و بفهمند. صدای بازیگر باید واضح و مفهوم باشد:

خوردن حرفهای آخر کلمه یا جمله یکی از ایرادات و مشکلات اساسی بازیگران تازه

کار است.بیان در تئاتر باید کاملا واضح مطرح شود و تک تک حروف کلمات قابل

تشخیص باشند. در این راستا امثال تمرین های زیر مفیدند:(این تمرین ها را با

صدای بلند انجام دهید و مراقب باشید که کلیه ی حروف را واضح ادا کنید) در

لُرستان نُه لُر است و هر لُری نُه نَره لر نره لر چه نره لر!هر نره لر نه نره لر رشته‌ی

تسبیح اگر بگسست، معذورم بدار! دستم اندر ساعد ِ ساقیّ ِ سیمین ساق بود!

جمله ی ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت سرو

چمان من چرا میل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند تو چو

بوبک ربابی به ستیزه تن ز دستی من خسته از ستیزت به نفیـر چون ربابم تو گرد

دلم گردان من گرد درت گردان در دست تو در گردش سرگشته چو پرگارم پنج من

پشم و پنج من کشک پنج من کشکِ پنج پشمش کم پنج من پشمِ پنج کشکش کم

و دیگر اینکه صدای بازیگر باید بدون لهجه (به جز موارد خاص که تعمدیست) و

همچنین شفاف باشد. 3- تمرین سه اصل ذهنی تفکر ، تخیل و تمرکز: در این مورد

تمرین های بداهه پردازی، خلاقیت در ایفای نقشها در موقعیت های خاص بدون

ارائه دیالوگ، و آماده سازی بازیگر به شکل رویا پردازی و تخیل با چشمان بسته و

در سکوت(فقط با تصویر سازی کارگردان و صحبتهای آرام او) که برای رهایی از

دغدغه ها و مشغولیات فکری خارج از کار صورت میگیرد،میتواند مفید باشد.

بازیگری تئاتر



بازیگری تئاتر

بازیگری کاری دشوار است ولی با  فراگیری فنون آن می شود این سختی را از بین برد.در بازیگری تئاتر مهارت بیشترین اهمیت را دارد چرا که تکنیک در تکامل شکل بازی موثر است.

حال تکنیک چیست؟

نورالدین استوار در جایی از کتابش می گوید :((تکنیک چارچوبی است که بر مبنای آن بازیگر نقش خود را بنا می نهد و پایه و اساس محکمی است که اگر بازیگر در کارش به مشکلی برخورد،می تواند به آن تکیه کند)).

برای یک بازیگر داشتن استعداد ضروری  است اما ابزاری که باعث بروز این استعداد می شود تکنیک است، و از طرف دیگر بازیگر هرچقدر تکنیک بداند ولی بی استعداد باشد بی فایده است.

اگر تکنیک را ابزار بدانیم آن ابزار در بازیگری چیست؟

پاسخ این سوال را به چندین شکل می توان پاسخ داد که ما دو شکل آن را که مرسوم ترند را بر می گزینیم.

-         شکل اول ابزار مورد نیاز بازیگر را به پنج مورد تقسیم می کند:

1-قوه­ی خیال:

استانیسلاوسکی: ((بهترین یار بازیگر تخیل او است و کسی که فاقد آن است یا باید آن را به دست بیاورد یا صحنه را ترک کند،در غیر این صورت آلت دست کارگردانانی خواهد شد که به زور تخیلات خود را در مغز او فرو می کنند)).

بازیگر باید توانایی انجام اعمال خیال وار را داشته باشد او باید بتواند از یک اسب خیالی سواری بگیرد، کتابی خیالی را بخواند و هزاران صفحه خیالی بنویسد برای رسیدن به این مهارت بایستی تمرین کرد...گفتنی است که پایه رسیدن به این تخیلات توجه و مراقبه در واقعیات است،برای مثال وقتی یک کتاب واقعی در دستمان را با تمام حالاتش احساس کنیم و مشاهده ای کامل در شکل و فرم کتاب و دستها داشته باشیم وقتی آن کتاب در دستمان نیست تخیل کردنش آسان تر است.

2-آمادگی جسمانی:

بازیگر در روی صحنه زیر ذره ببین است او علاوه بر زیبای اندام بایستی دارای آمادگی جسمانی برای بازی و حرکات نمایشی را داشته باشد این هم مستلزم کار و تمرین است، او علاوه بر این باید توانایی کنترل تمام بدنش را داشته باشد و این آمادگی را در کلیات بدن متوقف نکند بلکه تا اندام ریز هم باید اشراف داشته باشد.

3-احساس:

یکی از مهترین ابزار بازیگر است چرا که روزنه ورود به شخصیت و وسیله خلق صحنه است تمرین در این زمینه مهمترین وظیفه بازیگر است. برای خلق احساسات گوناگون دو مقدمه نیاز است 1- تخیل 2-تمرکز، با این موارد است که بازیگر می تواند به یک حس ناب برسد. استانیسلاوسکی در این مورد معتقد است که چشمگیر ترین قسمت بازی حرکت است که از حس سرچشمه می گیرد پس بازیگر باید قدرت حس گیری بالایی داشته باشد.

4-بیان مناسب:

گذشته از وجود تمرینات مختلف کارآمد در زمینه ساخت بیان که تعداد زیادی از آنها در کتابهای آموزش بازیگری و کلاسهای مربوط به این زمینه آمده مهمترین عنصری که بازیگر را در داشتن بیان خوب یاری می کند این است که از لایه سطحی متن بگذرد و به مفهوم برسد و این مفهوم را با استفاده از قدرت بیان و نحوه بیان انتقال دهد تا تاثیر بیشتری داشته باشد.

5-استعداد پذیرش نقش:

این استعداد همان تقلید است، یعنی بازیگر بتواند شرایط و حالات مختلف را تقلید کند که به دو بخش تقسیم می شود:

1-تقلید عینیات یعنی چیزهایی را که می بینیم تقلید کنیم

2-تقلید ذهنیات یعنی چیزهایی که درتخیل و ذهن رخ می دهد را تقلید کنیم.

-         شکل دوم دارای هفت بخش است که مخلوطی از ابزار و روش ها است:

1-شروع کردن از خود:

استانیسلاوسکی می گوید بازیگر باید از خود شروع کند یعنی ابتدا خود را در نقش احساس کند بعد از این رشد و نمو شخصیت آسان تر می شود.او می گوید: (( بازیگر را در روی صحنه در شرایطی بگذارید که بیش از هر چیز گویای طبیعت وجود خود باشد)) و در جای دیگر می گوید: (( اگر من خودم نباشم بلکه کس دیگری باشم، فورا به این راه کشیده می شوم که پیکر نقش را به نمایش بگذارم،راه اول بازیگر را به آفرینش پیکری از بشر زنده روی صحنه می کند در حالیکه راه دوم ساختن نقاب پیکر نقش را نشان می دهد)).

2-مسئله صدای بازیگر:

بازیگر بایستی با مشقت و تمرین بسیار بر متن غلبه کند و با اشراف کامل بر آن تک تک کلمات آن را به خوبی و درستی ادا کند و این اوج زیبایی کار او است بازیگر نباید فریب بعضی کلمات خوش آهنگ را بخورد و از مفهوم دیالوگ باز بماند.

3-اشاره، حالات،حرکات:

این ابزار به بازیگر کمک می کند که شخصیت را بارور سازد و منظم کند باید توجه داشت که اشارات و حرکات نیز نمی توانند جایگزین مفهوم شوند. منظور از اشارات همان حرکات بدن است که گاه زائد است و گاه به جا، بازیگر باید حرکات زائد بدنش را حذف و بر بدن خود کنترل داشته باشد، بعضی از بازیگران مشهور آستینشان را به کتشان می دوزند تا حرکات اضافه بدنشان را بگیرد.

هر شخصیتی حرکات و اشارات خاص خود را دارد و این از شرایط جسمانی،روحانی،تالباس فرد تاثیر پذیر است.

4-پ.شش ظاهری و هنر احساس:

بازیگر بایستی با ظاهری مناسب و درست به درونی واقعی برسد یعنی او باید توانایی نمایش گذاشتن احساسات درونی خد بوسیله ی بدن و بیان باشد او بایستی مجموعه ای از اعمال و رفتار را در بایگانی ذهن خود داشته باشد و در صحنه های مختلف بهره بگیرد.

5-ریتم:

در بازیگری تئاتر به دو نوع ریتم برمی­خوریم:

1-ریتم درونی

2-ریتم خارجی یا سطحی

این به معنی تندی و کندی بدن و بیان نیست،بلکه ریتم بازی است، یعنی هردوی آنها که باید به موازات هم هماهنگ باشند،تا بدینوسیله افکار و درونیات شخصیت را آشکار سازد.

6-سکوت:

سکوتهای دراماتیک در بازی تئاتر ئو نوع اند:1-سکوتهای بلند.2-سکوتهای کوتاه، در نوع اول سکوت فقط بازی می بینیم یعنی حرکت  صدایی نمی شنویم ولی در نوع دوم با سکوت اعمال و رفتار یکباره متوقف می شوند و دوباره شروع می شود.

7-اعتماد به نفس:

عدم اعتماد به نفس در هنر پیشه عامل شکست او است،حال در این میان نقش های مبتنی به موازین روانشناسی نیازمند اعتماد به نفس بیشتری است.

  بازیگری سینما

بازیگر سینما با دیدن کار خود روی پرده به نقاط ضعف­وقوت خود پی می­برد،معمولا برای بازیگران برای اولین بار دیدن خود روی پرده ناگوار است.

یکی از بازیگران مشهورمی­گوید: (( وقتی خودم را اولین بار روی پرده سینما دیدم با وحشت فهمیدم که چقدر لاغر و قد بلند به نظر می آیم، ولی به سرعت با آن خو گرفتم و شروع کردم به شناخت نقاط ضعف بازی خود برای اصلاح کردنشان در کاربعد)).

در سینما کاگردان از بازیگر می­پرسد:

چطور می­خواهی به طرف دوربین بیایی؟وچطور می­خواهی از آن دور شوی؟

ولی درتئاتر فقط پرسیده می­شود:

چطور می­خواهی این کار را انجام بدهی؟

پس می بینیم که در سینما پای وسیله­ای به نام دوربین به میان آمده، البته موقعیت یک صحنه در سینما به چیزهای زیادی بستگی دارد،مثل نور،ترکیب بندی،قاب بندی و...

در تئاتر استانیسلاوسکی، کشش عضلانی را که به احساسات بازیگر منتهی می­شود یاد می­دهد،یعنی بازیگر از عمل فیزیکی و جسمی به احساس دست می یابد که بهترین و موثرترین راه برای رسیدن به نقش در تئاتر است، اما قضیه در سینما متفاوت است.

بازیگر سینما در جزئیات کار خودش هم نمی تواند سر خود عمل کند، برای مثال تصور کنید در یک نمای درشت بازیگری بخواهد از عمل فیزیکی به احساس برسد،قطعا بعد از بارها تکرار به نتیجه نخواهد رسید، هرچند استانیسلاوسکی می گوید عمل فیزیکی می تواند در ذهن بازیگر رخ دهد ولی باز هم این روش برای  تئاتر ابداع شده است.

بعضی از صحنه های کوتاه در سینما را می توان طوری نقطه گذاری کرد که در بردارنده مفهوم زیادی باشد اما در تئاتر این اتفاق به سختی رخ می دهد

در سینما بازیگر نیازمند وقت بیشتری است و آن مسئله اتکا به نفس که در بخش تئاتر گفته شد در سینما اهمیتش بیشتر است چرا که موارد بسیاری از جمله، سرمایه،زمان، نیروی انسانی و... در صحنه حظور دارند که تحت تاثیر کار بازیگر هستند.

هدف از گفتن این مطالب این بود که ما به این مسئله برسیم که روح عمل در هردو کار یکی است چنان چه اگر در قسمت اول دقیق شویم می بینیم که این ابزار هم در بازیگری سینما اما به شکلی عمیق تر مورد استفاده قرار می گیرد و مهترین تفاوت همان طور که گفته شد تکنیک و فن است یعنی همان جزئیاتی که در بالا گفته شد.

نتیجه گیری:

بازیگر نقش را زندگی نمی کند بلکه در حالتی خلاقه به سر می برد، این حالت به اضافه ی استعداد و معلومات حرفه ای به ما این امکان را می دهد که احساسات را خلق کنیم و اینطور به تماشاگران وانمود کنیم که ما واقعا با این احساسات زندگی می کنیم.

مهمترین تفاوت بازیگری تئاتر و سینما در مرحله بعد از مواجه  تشریح متن است چرا که بازیگر تئاتر روزها تمرین می کند و شخصیتش را هر بار به یکباره بدون درنگ بر روی صحنه اجرا می کند و طی بارها اجرا آن را پخته تر کرده و بهبود می دهد اما بازیگرسینما باید جلوی دوربین برود و تنها یکبار فرصت دارد که یک فیلم را بازی کند او در پروسه تولید فیلم کارش دشوار است چرا که ممکن است کارگردان یک صحنه را در فواصل زمانی زیاد فیلمبردای کند و این بازیگر است که باید در اصطلاح راکورد حسی خودش را نگه دارد وگرنه برای او یک سقوط حرفه ای خواهد بود،حساسیت سینما و بازی در آن را میزان بالا بودن مخاطبش نیز دو چندان می کند.

بازیگری تئاتر=آفرینش پیکری از بشر زنده روی صحنه

بازیگری سینما= آفرینش شخصیت در گستره زمان و مکانی نامعلوم بر روی پرده نقره ای.

منابع:

1.فنون بازیگری-نورالدین استوار-انتشارات سروش-1360

2.کارهنرپیشه روی نقش-ترجمه پرویزتاییدی-نویسنده استانیسلاوسکی-انتشارات پیام-1354

3.مقاله ی اینترنتی در مورد بازیگری از سایت حوزه هنری استان کردستان(تهمینه جهانگیری)

برخی ازمنابع مورد استفاده در منابع بالا:

حرفه ی من ( سرگئی اوبراتسوف)

کارگردانها از تئاتر می­گویند(ماریا ام دلگادو- پل هر تیاج)

بازنگری در بازیگری(فیلیپ ب.زاریلی)

تئاتروهمزادش(آنتونن آرتو)

آموزش فشرده تئاتر

ما در جهان 7 هنر داریم :
 1- رقص 2- موسیقی 3- نقاشی 4- شعر 5- مجسمه سازی 6- تئاتر 7- سینما
 که تئاتر از این 6 هنر به نفع خود استفاده می کند و به همین دلیل به آن هنر ترکیبی میگویند .
 

هنرمند کیست ؟
 کسی است که 1- مسئولیت پذیر باشد 2- وقت شناس باشد
 

ابزار کار بازیگر چیست ؟
 ابزرار کار بازیگر خود بازیگر میباشد که این ابزار شامل :
 1- بدن 2- بیان 3- میمیک صورت
 بدن : برای نشان دادن حالات اون شخصیت نمایش که بهترین بدن را بازیگران هنر میم دارن .
 بیان : برای رساندن مطالب به مخاطب که بهترین بیان و صدا را خوانندگان اُپرا دارن .
 میمیک صورت : منظور از میمیک صورت نشان دادن اون حالات درونی انسان . مثال : عصبانیت رو با اخم نشان میدهیم پس عصبانیت میشود حالت و اخم میشود میمیک صورت .

تمرین : 
بدن :
 یک سوژه انتخاب کنید و آن را با پانتومیم برای یک شخص اجرا کنید اگر شخص داستان را تعریف کرد بدانید توانایی شما در این بخش خوب پیش رفته اما این بدین معنا نیست که دیگر بازگری حرفه ای شدید .
 بیان :
 برای خود جلوی آیینه موارد زیر را از فاصله چند قدمی مطلبی را به کسی بگویید . بعد همین مطلب را از فاصله 100 پایی و بعد 200 پایی به یک نفر بگویید اگر فرد در هر سه حالت مطلب را شندیده باشد کار شما موفقیت آمیز بوده . و هر روز یک روزنامه را با صدایی بلند بخوانید آرام و شمرده .
 میمیک صورت :
 برای خود جلوی آیینه میمیکهای :
 عصبانیت - خندان - ناراحت - نا امید - متعجب - سوالی - تنفر - مرموز و ... را انجام بدید و بعد به یک نفر این حالات صورت را نشان دهید و از او پرسش کنید که در کدام یک از آنها بیشتر موفق بودید . آنهایی راکه دچار ضعف شده بودید را بیشتر تمرین کنید .
 موفق باشید.
شعار همیشگی : ما برای مردمیم نه مردم برای ما

تمرین : 
بدن :
 یک سوژه انتخاب کنید و آن را با پانتومیم برای یک شخص اجرا کنید اگر شخص داستان را تعریف کرد بدانید توانایی شما در این بخش خوب پیش رفته اما این بدین معنا نیست که دیگر بازگری حرفه ای شدید .
 بیان :
 برای خود جلوی آیینه موارد زیر را از فاصله چند قدمی مطلبی را به کسی بگویید . بعد همین مطلب را از فاصله 100 پایی و بعد 200 پایی به یک نفر بگویید اگر فرد در هر سه حالت مطلب را شندیده باشد کار شما موفقیت آمیز بوده . و هر روز یک روزنامه را با صدایی بلند بخوانید آرام و شمرده .
 میمیک صورت :
 برای خود جلوی آیینه میمیکهای :
 عصبانیت - خندان - ناراحت - نا امید - متعجب - سوالی - تنفر - مرموز و ... را انجام بدید و بعد به یک نفر این حالات صورت را نشان دهید و از او پرسش کنید که در کدام یک از آنها بیشتر موفق بودید . آنهایی راکه دچار ضعف شده بودید را بیشتر تمرین کنید .

پانتومیم به یه بدن آماده احتیاج داره آماده از لحاظ اینکه هر حالتی که بخوای باهاش نشون بدی به قول استاد خودمون مثل خمیر باشید وقتی انداختنتون رو صحنه سریع شکل بگیری .
 برای این کار لازم یه سری نرمش بدنی انجام بدی یه کتاب از آقای خمسه تو بازار راجع به همین سبک هست الان اسمش تو ذهن مبارکم نیست .
 در رابطه با این موضوع یعنی پانتومیم . بازیگران این هنر چون دیالوگ ندارن تمامی حالات و دیالوگ رو با بدن نشان میدهند و صورت آنها اغلب سفید رنگ هست به دلیل اینکه هیچ حالتی رو توی صورت نباید مشخص کنند مثال : همون اخم . و این حالت را باید با بدن نشان بدهند .

ما کلا سه نوع بازیگر داریم :
 1- حسی 2- ادراکی 3- کاراکتر
 
بازیگران حسی بازیگرانی هستند که از طریق حس به نقش خودشون میرسن . برای مثال: در نمایشهایی به سبک رئالیسم ما باید طبیعی باشیم . رئال در معنای اصلی یعنی واقعی و رئالیسم یعنی واقعیت . ما در تمامی اینگونه نمایشها باید واقعی جلوه کنیم بجز قتل که از چشم سوم خود استفاده میکنیم . پس این بازیگران با 100% حس بروی صحنه میروند .
 

بازیگران ادراکی بازیگرانی هستند که از مطالعه و تحقیق به نقش خود میرسند بطور مثال : به ما نقش یک دیوانه را میدهند ولی ما از نوع رفتار و کار روزمره اون هیچ اطلاعی نداریم برای همین ما برای دیدن چنین آدمهایی برای الگوی بازی . (نه تقلید بلکه الگو ) به یکی از مراکز توانبخشی میرویم و از رفتار آنها برای باز الگو میگیریم با استفاده از دید خود و همزاد پنداری .
 پس این گونه بازیگران با 100% مطالعه بروی صحنه میروند که این نمنه کارها در سبک اپیک که خالق این سبک آقای برتولد برشت هست استفاده میشود .
 

بازیگران کاراکتر این بازیگران از 50% حس و 50% ادراک استفاره میکنند و بروی صحنه میروند که این نوع بازیگران جز بهترین بازیگران میشوند ماهم تلاشمان برای این است که شما کاراکتر شوید .

ما سه چیز در نمایش رو مهم میدونیم آن هم :
 1- ریتم 2-تمپ 3-مونوتم

 این سه اصل معمولا در نمایش برای بازیگر اتفاق میافتد که گزینه اول هم در بیان هست و هم در کلام که توضیح میدم .
 
1- ریتم برای کلام اینگونه توصیف میشود که وقتی ما کلمات رو سریع بیان کنیم و شنوده یا مخاطب متوجه گفتار ما نشود میگوییم ریتم کلامی تند شده و بلعکس .
 
در حرکت وقتی بطور مثال : تند راه بریم و حرکت دست تند بشه و .... اصطلاحا میگن ریتمت تند شده و بلعکس . هرچیزی نورمالش خوبه .
 
2- تمپ بر دو نوع تمپ تند و تمپ کند . معنای حقیقی تمپ یعنی هیجانات درونی هر انسان .
 مثال واضحش اینه که ما یک جمله رو واسه کی با آب و تاپ تعریف کنیم . وبلعکس یک جمله رو معمولی و بی حال گفتن رو میگن تمپ کند .
 
3- منوتم ، هم برای کلام و هم برای حرکت روی صحنه است . ما اگر روی صحنه تمامی جملات رو به یک شکل بیان کنیم مثل کتاب خواندن میشود و این خیلی خسته کننده است که به این ضعف میگن مونوتوم . ما باید کلام خود را مانند یک موج سینوسی در نظر بگیریم یعنی اوج و فرود در کلام باید زیاد باشد . که این امر نیاز به شناخت دقیق نمایش دارد و درست تکیه و تاکید گذاشتن روی جملات است .
 
در حرکت هم این موضوع مونوتوم وجود دارد برای مثال : وقتی میخوام در نمایش من رو بگم با دو دست بگم من . وبعد با دو دست بگم شما . یا دستمو بعد بگیرم روبه آسمون بگم خدایا . پس در نمایشها ما با ید فیگور زیبایی داشته باشیم و دائم فیگور زیبایی برای بازیمان خلق کنیم . برای مثال اگر بخواهند از شما 20 تا عکس بگیرند باید هر بار یک فیگور بگیرید .


تنش :


تنش ، نه تنها کمکی به بازیگری که روی صحنه است نمی کنه ، بلکه یکی از دشمنان مطلق اوست . تنش عمدتا حاصل وابستگی و توجه زیاد به کلمات نمایشنامه است . حاصل فراموش کردن این اصل است که در واقع مکان و رویداد نمایشنامه را می سازند ، نه کلمات .


وقتی به کلمات توجه دارید معنی اش این است که عمدتا نگران خودتان هستید . این احساس نگرانی مانع میشود که بر روی صحنه ، در گفتار و رویداد ، صادق و صمیمی باشید و در نتیجه آن توجه تماشاگر را از دست میدهید . اما هنگامی که توجه خود را بر رویداد متمرکز کنید ، تنش کاهش می یابد . وقتی احساس می کنید که تنش داره به سراغتان می آید ، محل تنش را مشخص کرده و با دقت فشار را از روی آن بردارید . اصل در به کار بردن عضلات آن است که فقط عضلاتی را که به ان احتیاج دارید به کار برید .


باید در آنچه که می کنید و آنچه که می گوئید صادق باشید . این صداقت را در درون خود حس کنید . مهمترین چیز برای بازیگر این است که صداقت خود را حس کند .


تمرین :


تمام بدن خود را به جز یک دست شل کنید . تما تنش را روی یک دست بگزارید و در چنین حالتی بنشینید و بلند شوید

کنترل اعضای بدن

اصل :قبل از هر چیز باید به معیارهای خود دست یافته و بدن خود را بشناسید .


کنترل اعضا باید بطور موضعی انجام شود . بعنوان بازیگر باید بیاموزید که آنقدر با اعضای کنترل شده به سر برید تا وقتی که بدون فکر کردن به آن ، این کنترل را انجام دهید .


به عنوان بازیگری که برای ایفای نقش های متفاوت به سراغتان می آیند ، باید باموزیم که اعضای بدن خودتان را کنترل کنید تا بتوانید حرکاتی را که به آن عادت ندارید انجام داده ، توانائی راه رفتن به اشکال متفاوت را ، که مربوط به شخص بازی می شود ، در خود به وجود آورید .


روش انجام این کار آن است که بعضی از اعضای بدن خود را با وضعیت متفاوتی در نظر بگیرید . مثلا زانوئی که خم نمی شود یا پشتی که خمیده است . وعضو مورد نظر و عضلاتی که آن غضو را حمایت می کند را حمایت و کنترل می کنند مشخص کنید .


تمرین :


زانوی خود را به وضعی در آورید که خم نمی شود . این زانوی خشک شده را به وضعی کنترل کنید که نگذارید هیچ عضو دیگری از بدن شما سفت و خشک شود .


1- با این زانو خشک شده در اتاق قدم بزنید


2- با آن از پله بالا بروید


3- با آن لبس بپوشید


4- با آن رژه بروید


5- با آن برقصید


6- با آن زندگی کنید


اگر هر روز چند ساعت این تمرین را انجام دهید ، قادر خواید بود که کنترل عضلانی لازم را برای ایفای نقش شخصی که زانوهایش خم نمی شود به دست آورید . توجه داشته باشید این ویژگی به سایر اعضای بدنتان سرایت نکند و دیگر حرکات جسمی شما را تحت تاثیر قرار ندهد .


تمرین :


با استفاده از دو انگشت دست راست خود و مستقیم نگهداشتن انگشتان دوم و سوم یه شکلی که گوئی این دو انگشت صدمه دیده و آنها گچ گرفته اید ، تمرینهای زیر را انجام دهید .


میز را تمیز کنید


کت خود را بپوشید


کت خود را در آورید


یک پیراهن دکمه دار به تن کنید


پیش بند ببندید


این تمرین توانائی مشخص کردن اندامهائی را که در یک کنترل عضلانی مورد استفاده قرار می گیرند ، به شما می دهد . مثل کنترل مفصل ران یا پشت .


این خود شما هستید که باید قانع شوید که آنچه انجام میدهید حقیقی است . شما باید بیاموزید که با این حالت استثنایی که برای بدن خود به وجود آورده اید ، هم بطور مداوم سر برید و هم آن فراموش کید . کنترل عضلات باید به طبیعت ثانوی شما در آید ، به گونه ای که نصبت به آن ناخودآگاه باشید .


کنترل بدن و صدایتان به خود شما مربوط می شود .خود را به بازیگری واقعی تبدیل کردن کار دشواری است .

شلی زبان :

برای از بین بردن شلی زبان ، زبان خود را در پشت دندانها قرار داده ، جمله زیر را بگویید :

(( او دختری فوق العاده و زیبایی بود که در حال قدم زدن در خیابان ، پشت ویترین مغازه ای ایستاد تا نگاه کند ))

شما باید مشخص کنید شلی زبان شما از کجا ناشی می شود . یاد گرفتن اینکه شلی زبان در کجاست ، مقدمه ای برای یادگیری لهجه است .

لهجه :

برای یاد گرفتن لهجه :

1- توصیه می شود که یک حرف صدا دار و دو حرف بی صدا را از زبانی که روی آن کار

می کنید انتخاب کرده و روی آن کار کنید .

2- برای زبانه و لهجه های محلی ، این تمرین و کنترل را در زندگی روزمره خود آنقدر انجام دهید تا وقتی که بتوانید به راحتی آن را ادا کنید .

تمرین :

یک لهجه جنوبی را تمرین کنید .

لهجه اصفهانی

و ...

دوستانی که مشکل کلمه زدگی در کلام خود دارند مثل کلمات : ( گ ، ش ، س ) جملات زیر را حتما روی 10 بار برای خود تکرار کنند . شمرده و با صدا بلند .
 1- کار گدای گیج و گنگ گرگانی کندو کاو گردوی گرد گرکانیست .
 2- شیخ شمس و الدین سه شنبه شب سه شیشه سرکه شیره سر کشید .
 3- دیشب پری شب پس پری شب سه شنبه شب سخت شب سردی بود دیشب .

حافظه عضلانی :

به محض آنکه توانستید با استفاده از دستان خود وسائل فرضی را به کار برید ، به یکی دیگر از اصول حرفه خود اصل حقیقی بودن صحنه دست یافتید . صحنه واقعیت و حقیقت خاص خود را دارد .

قلم خود نویس

عینک

سوزن و نخ

قیچی

آستین

وسایل صحنه همیشه حقیقت دارند . بازیگر باید به نوعی کار کند که حقیقت وسیله را مخدوش نکند .

بازیگر این وسایل را به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر به کار می برد و تخیل خود را به کارمی گیرد که آنها را حقیقی نشان دهد .

مثال :

عینک ، به عنوان یک وسیله صحنه ، تمیز است . اما بازیگر با استفاده از تخیل خود آن را تمیز می کند .

عینک خم شده است بازیگر می خواهد آن را تمیز کند .

عینک شکسته است بازیگر میخواهد آنرا تعمیر کند .

در هر یک از این موارد ، بازیگر با استفاده از وسایل واقعی و به کار بردن تخیل خود ، وسایل را به گونه ای به کار می برد که انگار خراب شده اند .

مثال :

می خواهید در یک ظرف شیشه ای را که خیلی سفت بسته شده است باز کنید .

شما به حسب آنچه که در زندگی واقعی انجام داده اید ، مقدار نیروی عضالانی که برای باز کردن در چنین ظرفی لازم است به خاطر دارید . آن را روی صحنه بکار برید .

در ظرف شل است . شما باید مقدار نیرویی که برای باز شدن در بکار بردید را بخاطر آورید .

واقعی که شما ، با نخ کردن یک سوزن و خیاطی کردن ، یا تمیز کردن عینک و به چشم گذاشتن آن بر روی صحنه به وجود آورید ، برای این نیست که تماشاگر شما را باور کند . برای این است که شما خودتان را باور کنید . بازی خوب زمانی ارائه می شود که شما خودتان قانع شوید که انچه انجام می دهید حقیقت دارد .

این یکی از اصول واقع گرایی است و با انجام دادن کارهای خیلی ساده تحقق انجام می یابد .

با این تمرینات ، شما می آموزید حقیقت حسی حافظه عضلانی خود را به کار برید .

تمرین :

برای ایجاد مهارت در به کار بردن حافظه عضلانی تمرین های زیر را انجام دهید :

1- یک سوزن بر دارید و با نخی فرضی آن را نخ کنید .

2- یک رشته نخ بردارید و با یک سوزن فرضی آن را نخ کنید .

3- با یک نخ و سوزن واقعی یک پارچه واقعی را لبه دوزی کنید .

تمرین :

1- کفش خود را از گل و لای فرضی پاک کنید .

2- از روی یک دامن یا شلوار واقعی ، یک پر فرضی را بر دارید .

تمرین :

چسب به دستتان چسبیده است . دست های خود را تک به تک زیر شیر آب فرضی بشویید و ببینید چسب از دستتان پاک می شود .

حرکات حیوانات

هدف از تمرینات حرکات حیوانات این است که بازیگر خود را از صورتک اجتماعی که به چهره خویش زده وازآنچه که به موجب جلوگری از ابراز احساسات او می شود برهاند .

تمرین :

هر حیوانی را که دوست دارید انتخاب کنید . ابتدا حرکات بدنی او را انجام دهید ، سپس صدای حیوان را به آن اضافه کنید ، اما فقط زمانی که حرکات حیوان را یاد گرفته اید صدا را به آن بیفزائید . از اینکه مسخره جلوه کنید نترسید . به همانگونه که حیوان عکس العمل نشان می دهد عمل کنید . این تمرین ها را هر روز به مدت پانزده دقیقه انجام دهید :

1- حرکات حیوان

2- صدای حیوان

3- صدای پرندگان

خواهید آموخت که چگونه بدن و صدای خود را به گونه ای متفاوت به کار برید .

تمرین :

حیوان را در مکانی خواص قرار دهید (شرایط محیطی) :

1- میمون در باغ وحش

2- خرس در قفس

3- گربه در اتاق پذیرایی
 

تخیل

نود و نه درصد آنچه که بر روی صحنه می بینید یا انجام می دهید از تخیل سر چشمه می گیرد . شما بر روی صحنه ، در خانه خود زندگی نمی کنید و هرگز نام شخصی اصلی خود را ندارید . با هر که صحبت می کنید ، شخصی است که بطور تخیلی توسط نمایشنامه نویس نوشته شده شده است .

در هر موقعیتی که خود را بیابید ، موقعیتی تخیلی است . به این تر تیب بنیان هر کلمه و هر رویداد در تخیل بازیگر شکل می گیرد . همه چیز دورغ است ، مگر اینکه از خلال یک واقعیت – تخیل بازیگر – عبور کند . به این جهت در کلاسهای بازیگری ، مهمترین تمرینات تمریناتی هستند که به استفاده از تخیلی مربوط می شوند .
 
شعور جمعی :

تخیل عبارت است از قدرت شما در تجسم چیزهایی که هرگز به آن نیاندیشیده اید . برای اینکه همیشه آماده چنین کاری باشید ، باید بدانید که حافظه شما تا چه حد غنی است . حافظه جمعی نوع انسان چنان است که هیچ بخشی از آنچه که تا کنون دیده ، شنیده ، خوانده و یا لمس کرده است فراموش نمی کند .

شما تنها به به بخش کوچکی از انچه که میدانید متکی هستید ، اما همه چیز را می دانید . همه چیز آنجا حاضر است . گنجینه ای عظیم از دانسته ها در ذهن بازیگر وجود دارد که هرگز ، جز در نمایش از آن بهره برداری نمی شود .

اگر خود را فقط در لحظاتی از زندگی اجتماعی که متعلق به نسل شماست زندانی کنید ، خود را از اشیا و دوره هائی که تجربیات شخصی شما را شامل نمی شود جدا کنید ، نتیجه کلی آن بی حرمتی به کل جهان و بیگانگی شما نسبت به همه آن چیزایی است که به علت قرار نداستن در محدوده عادات روزانه شما ، به فوریت برایتان قال شناسایی نیستند .

اهمیت ادبیات دراماتیک از فرهنگ یونان باستان تا فرهنگ قرن بیستم تداوم دارد . یعنی که :

1- همه خصوصیات ملی و محلی

الف- لهجه ها

ب- منابع طبیعی

2- تغییرات و انتقال سبک ها

3- اعصار گوناگون

4- سطوح مختلف اجتماعی

5- آداب و رسوم اخلاقیات سالهای گذشته

6- تغییر لباسها از نسلی به نسل دیگر

7- تغییرات اثاث خانه

8- اصوات گوناگون موسیقی از روزگاران گذشته

این سیر تکامل اجتماعی است که لیوان سفالی را به لیوان کاغذی یک بار مصرف تبدیل کرده است این بُعد تارخی ، میراث شماست .

 تخیل شما کلیدی است که در این گنجینه عظیم را به رویتان می گشاید .

تخیل می تواند بازیگر را برای ابزار عکس العمل های سریع آماده نگهدار . او میتواند سریع ببیند ، سریع فکر کند و سریع مجسم کند . در تمریناتی که برای تحریک نیروی تخیل بکار می رود ، من به دنبال عکس العمل های آنی بازیگر نسبت به اشیائی که با آن کار می کند می گردم . زیرا برای اینکه تخیل سریع عمل کند ف همه انچه که بازیگر باید انجام دهد آن است که بگذارد تخیل به راحتی کار خود را انجام دهد .
 

دیدن در خیال

مثال :

شخصی را مقابل خود قرار دهید به فاصله 5 ثانیه تمامی خوصوصیاتش رو که می بینید در ذهن بسپارید و پشت به او کنید . در این حالت که هستید تمامی جزئیاتی را که دیدی بیان کنید و بع ببینید که گفته هایتان چقدر صحت داشت .

1- پیراهن او چه رنگی داشت

2- پیراهن چه طرحی داشت

3- چه چیزی زیر پیراهن قرار داشت

4- کروات چه رنگی بود

5- پهنای آن چقدر بود

6- آیا پیراهن جیب داشت

7- چند تا دکمه داشت

8- دوخت یف آن چگونه است

9- پارچه آن از چه **** بود


دیدن در خیال

مثال :

شخصی را مقابل خود قرار دهید به فاصله 5 ثانیه تمامی خوصوصیاتش رو که می بینید در ذهن بسپارید و پشت به او کنید . در این حالت که هستید تمامی جزئیاتی را که دیدی بیان کنید و بع ببینید که گفته هایتان چقدر صحت داشت .

1- پیراهن او چه رنگی داشت

2- پیراهن چه طرحی داشت

3- چه چیزی زیر پیراهن قرار داشت

4- کروات چه رنگی بود

5- پهنای آن چقدر بود

6- آیا پیراهن جیب داشت

7- چند تا دکمه داشت

8- دوخت یف آن چگونه است

9- پارچه آن از چه **** بود

من میخوام شما با تخیل خود مرا دنبال کنید :

تمرین :

1- به کنار پنجره بروید و به بیرون نگان کنید .

2- آیا طارمی را میبینید ؟

3- کبوتری که روی طارمی نشسته را چطور ؟

4- کبوتر را که از روی طارمی پرواز می کند را با چشم خود دنبال کنید بع به کثافتهایی که جا گذاشته نگاه کنید .

5- از بالی طارمی به پایین نگاه کنید .

6- ارابه خوار و بار فروشی و بسته های داخل ارابه رو ببینید .

7- به رنگ اربه نگاه کنید .

8- بچه ای مشغول طناب بازی .

9- به کفشهایی که دختر بچه پوشیده است نگاه کنید .

10- به مردی که دارد ارابه را می کشد نگاه کنید .

11- نحوه لبس پوشیدن او را ببینید .

اگر بازیگری توانائی تعقیب این تصاویر ذهنی و خلق آنها را داشته باشد ، طرحی از خیابان در ذهن دارد . این طرح را روی کاغذ بکشید .


تمرین :

حالا زمستان است . لباسهای زمستانی خود را بپوشید ، به کنار پنجره بایید و بیرون را نگاه کنید .

1- برف باریده است .

2- برف تازه و سفیدی روی طارمی نشسته است .

3- ارابه در آن طرف خیابان ، جلوی یک خانه قرار دارد .

4- بسته های خوار و بار خیس شده است .

5- سطل آشغال در کنار خیابان از برف پوشیده شده است .

6- به جوی آب نگاه کنید .

7- گلدان شمعدانی که شکسته است را ببینید .

8- به داخل گلدان نگاه کنید .

9- روی کپه برف یه پوسته موز افتاده .

10- یک نفر پاش میره روی اون و سر میخوره .

11- سرش داره بد جوری خون میاد .

12- حالا تمام برف اطراف شخص به رنگ قرمز تبدیل شده .


حالا آنها را دیدید ، می توانید وچود صحنه تخیلی را بپذیرید . این صحنه باری شما حقیقت دارد . نیروی تخیل به بازیگر در پذیرش وضعیت های جدید در زندگی و باور کردن این وضعیت بر میگردد .

عکس العمل شما نسبت به آنچه که دوست دارید و آنچه که دوست ندارید از نیروی تخیل شما سرچشمه می گیرد . اگر نمی توانید چنین کنید ، بهتر است که بازیگری را رها کنید .تمام زندگی شما در این راه ، بسته به قدرتتان در تشخیص این موضوع است که شمت در حرفه ای هستید که استعدادتان بر نیروی تخیل شما بنا شده است .



برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: